به گزارش «نود اقتصادی»، روزنامه شرق نوشت: مسعود نیلی دستیار اقتصادی رئیسجمهور به تمجید از یکی از درباریان رژیم پهلوی پرداخته و از عدالتخواهی پس از انقلاب انتقاد کرده است: در سال ٥٧ آنچه بهعنوان «کمبود در فعالیت دولت» به چشم میآمد مفهوم «عدالت» بود. تعریفی که از عدالت ارائه شد، به معنای فراگیرشدن توزیع بود؛ لذا دولتی با وظایف بسیار گستره ایجاد شد که اصلا با منابع پیشِروی خود هیچ سنخیتی نداشت. همزمان با این مسئله رخداد دیگری اتفاق افتاد که برخلاف این رویکرد دولت بود. درآمدهای نفتی با کاهش قابلتوجهی صورت گرفت و از شش میلیون بشکه به کمتر از سه میلیون بشکه کاهش یافت. این به معنای یک کسری بودجه کلان بود. تعداد پرسنل و وظایف دولت گسترش پیدا کرد اما درآمدهای کشور نیز کاهش یافت. از سوی دیگر، جمعیت کشور نیز افزایشی بود. این مسئله مخارج دولت را بیشتر کرد که دستبرقضا همراه با جنگ هشتساله شد. مجموع این مسائل منجر به این شد که سال ٦٧ نسبت به سال ٥٧، درآمد نفتی کشور تقریبا یکششم شود و مخارج دولت به نصف کاهش پیدا کند. این یعنی کسری بودجه کلان. همین کسری بودجه ادامه پیدا کرد و به زخم عمیقی در اقتصاد ایران تبدیل شد...
درباره آب هم همین نگاه حاکم بود. در ابتدا محدودیتهایی درباره حفر چاه و استفاده از آبهای زیرزمینی اعمال میشد. این محدودیتها در سالهای ٤٠ و ٥٠ بهگونهای بود که کسانی که امتیازات سیاسی داشتند، میتواستند از آن منابع استفاده کنند. با رفع این امتیازات ویژه درباره استفاده از آب، این منابع در اختیار همه قرار گرفت. در سال ١٣٦١ قانونی تصویب شد که تقریبا دسترسی همه به آب آزاد شد و یکدفعه با تخلیه شدیدی از آبهای زیرزمینی مواجه شدیم. اینگونه ما مسیر را طی کردیم و به سالهای کنونی رسیدیم...
جملهای را برای شما میخوانم که حسن ختام باشد. آقای صفی اصفیا را شاید بشناسید که هشت سال رئیس سازمان برنامه و بودجه بود. از سال ١٣٤١ تا ١٣٤٨ رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور بود. ایشان یکی از موفقترین رؤسای سازمان برنامه و بودجه در ایران بودند. خداوند ایشان را رحمت کند. در سال ٨٣ از آقای اصفیا تقدیر شد. کلامی از ایشان در یکی از کتابهایم ذکر کردهام که در آینده به چاپ میرسد: «ایران یک سرزمین شگفتانگیز است. بزرگترین مردان و پستترین مردان در این آبوخاک پرورده شدهاند. حوادثی که بر سر ایران آمده بدان گونه است؛ شکستهای شرمآور، مصیبت و کامرواییهای بسیار. گویی روزگار همه بلاها و بازیهای خود را بر ایران آزموده است. آن را بارها لب پرتگاه برده و باز از افتادن بازداشته است. ایران شاید سختجانترین کشورهای دنیا باشد. دورههایی بوده است که با نیمهجانی زندگی کرده و اما از نفس هم نیفتاده؛ چون بیماری که میخواهد نزدیکان خود را بیازماید، درست همان لحظه که همه از او امید برگرفته بودند، چشم گشوده و زندگی را از سر گرفته است».