«نود اقتصادی»- دکتر اصغر بالسینی تحلیلگر مسائل اقتصادی: اگر بپذیریم که طرحی به مانند افزایش قیمت سوخت که یکی از قیمتهای کلیدی در اقتصاد است یک طرح استراتژیک است لاجرم باید به قواعد اجرای طرح های استراتژیک هم گردن نهیم.بطور ساده و خلاصه می توان گفت برای آنکه یک سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفتهاست. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامه راهبردی سازمان مینامند.
یک طرح و برنامه استراتژیک یا راهبردی دارای چند جز کلیدی است که درکنار هم به موفقیت برنامه کمک میکنند:
۱--تجزیه و تحلیل وشناخت: تعیین فرصت ها و تهدیدات موجود در محیط خارجی و نقاط قوت و ضعف داخل یک سازمان و یا یک مجموعه. برای شناخت فرصت ها و تهدیدات موجود در محیط، جمع آوری اطلاعات، مطالعه، مقایسه، ارزیابی و نتیجه گیری آنهاضرورت دارد.
۲-انتخاب: ایجاد راه حل های متنوع برای حل مسئله، ارزیابی و مقایسه راه حل ها و انتخاب بهترین آنها
۳-اجرا: پیاده کردن استراتژی از طریق ایجاد ساختار سازمانی لازم و تدوین برنامه ها و خط مشی های مناسب
۴-ارزیابی: حصول اطمینان از پیشرفت استراتژی از طریق بازخور و انجام اقدامات تصحیحی در صورت لازم
در کشورمان تجارب برنامه ریزی و اجرایی این مساله را به خوبی نمایان ساخته که در برنامه های راهبردی بیشتر به بخش های اول و سوم و چهارم از این فرایند توجه می شود یعنی بعد از طراحی برنامه و تصمیم گیری درباره ان بلافاصله به سراغ اجرا می روند غافل ار اینکه اگر بخش دوم یعنی انتخاب یا روش های پیاده سازی یک راهبرد مورد غفلت قرار گیرد قطعا برنامه به هدف خود نمی رسد.در این بخش باید سناریوهای برنامه طراحی شده و برای هر سناریو و احتمالات آن و روش پاسخگویی به مسایل احتمالی دقیقا تصمیم گیری شده و وظایف هر زیربخش به درستی تبیین گردد.
به عنوان یک مورد مصداقی موفق در کشورمان که شباهتهایی هم با موضوع اعلام افزایش قیمت سوخت در روزهای اخیر دارد می توان اجرای برنامه عظیم هدفمند سازی یارانه ها در آذر ۱۳۸۹ را مثال زد که طرحی با آن پیچیدگی و گستردگی به دلیل توجه کافی به مساله پیاده سازی توانست به موفقیت قابل توجهی در آن مقطع زمانی نائل آید و افزایش یکباره قیمت بنزین از ۱۰۰ تومان به ۴۰۰ تومان و قیمت گازوئیل از حدود ۱۶ تومان به ۱۵۰ تومان که رقم قابل توجهی بود با کمترین مخالفت اجتماعی و تنش به اجرا درآمد.
در کتاب ارزشمندمحرمانه های اقتصاد ایران که حاصل گفتگوی مهدی مهرپور با وزیر اسبق اقتصاد در دوران هدفمندی است به این مساله اشاره می شود که طرح هدفمندی با پیش بینی دقیق تمام سناریوها و امادگی احتمالی با ان اجرایی شد بطوری که حتی پیشبنی شده بود برای آنکه ساکنان مناطق روستایی حاشیه جنگل که از گاز مایع کپسولی استفاده می کنند به دنبال افزایش قیمت سوخت به قطع درختان جنگلی روی نیاورند چگونه و توسط چه کسانی سوخت مورد نیاز آنها تامین شود.
شما این روش اجرا را مقایسه کنید با روش اجرای ژنرالهای پرمدعا که حتی در اطلاع رسانی اولیه به مردم نیز درمانده و منفعل عمل کردند و حتی نمایندگان مجلس نیز از آن بی اطلاع بودند.
فارغ از اینکه افزایش قیمت سوخت الزام دارد یا ندارد آنچه اهمیت دارد آن است که مردم به عنوان جامعه هدف یک طرح باید از آن به درستی آگاهی داشته باشند و افکار عمومی پذیرش کافی برای این مساله را داشته باشد .نمی توان طرحی با این گستردگی را در غیاب یک برنامه دقیق و بدون آگاهی جامعه اجرا کرد و انتظار موفقیت آن را داشت.