یادداشت ابوالفضل حاجی زاده کارشناس حوزه مسکن -  وعده ساخت چهار میلیون مسکن یکی از مهم‌ترین وعده‌های شهید رئیسی بود. اقدام تحولی‌ای که عقب‌ماندگی دهه نود، که حاصل مطالعه کتاب‌های تاریخ مصرف گذشته است و در سیاست‌مدارانی مانند آقایان آخوندی و حناچی و... متجلی می‌شود، را نشانه گرفته بود. این تفکر معتقد به عمودی‌سازی شهرها و توجه بیش‌از حد به بافت فرسوده و قفل نگه‌داشتن محدوده شهرهاست، که نه‌تنها با سبک زندگی ایرانی و زیست‌بوم ایران سازگار نیست، بلکه با شهرسازی به‌روز و جدید در خود غرب نیز در تعارض است! خانم مالواجرد (گزینه پیشنهادی وزارت راه و شهرسازی) نیز در واقع نماینده وضع موجود و متعلق به یک تفکری است که در دهه 90 نتیجه‌ای جز انحصار زمین و ایجاد بحران مسکن نداشته است! با وجود اینکه طبق سند آمایش سرزمینی ۱۵ درصد کشور قابلیت سکونت دارد، این تفکر با ایجاد یک حصار ذهنی تمایل دارد تنها از 1.5 درصد آن استفاده شود. با آزادکردن این ظرفیت می‌توان مشکل گرانی مسکن (که حدود ۴ برابر میانگین تورم است) را حل کنیم و مردم را نیز در ساخت خانه و اقتصاد خود مشارکت بدهیم.

حال با خطر بازگشت این ایده‌های ناکارآمد، با انتخاب مؤمن‌ترین فرد به این تفکر یعنی خانم صادق مالواجرد مواجه هستیم! خطری که بیشتر از چند میلیون متقاضی فعلی نهضت ملی را نگرانِ تکمیل تنها یک واحد نهضت ملی می‌کند.

در دولت شهید رئیسی از ابتدا ایده‌های مختلف از جمله ترمیم بافت فرسوده، ساخت مسکن حمایتی مانند مسکن مهر و همچنین واگذاری زمین به «عموم مردم» و مشارکت مردم در ساخت مسکن پیگیری شد و طبق برنامه‌ریزی با تکیه به توان مردمی در دولت مردمی، قرار بود این بحران عظیم حل شود. اما بزرگ‌ترین مانع در این مسیر خانم مالواجرد، معاون شهرسازی وزارت راه و شهرسازی بود که از جمله مدیران دولت روحانی بود! شهید رئیسی دولت را در شرایطی تحویل گرفت که با حاکمیت تفکر جریان خانم مالواجرد تقریباً زمین خالی در محدوده شهرهای کشور باقی نمانده بود و خانم مالواجرد در نقطه گلوگاهی معاونت شهرسازی نشسته بود که تصمیم الحاق زمین در کشور بود و او شبانه‌روزی می‌جنگید که زمینی به دست «عموم مردم» نرسد. در واقع موانع طبیعی باعث عدم گسترش شهرها و گران‌شدن زمین نشده است؛ بلکه مانع غیرطبیعی به نام شورای عالی معماری و شهرسازی و خانم مالواجرد این آش را برای ما پخته‌اند!

آش آن‌قدر شور شده است که با توجه ‌به رشد جمعیت بسیار در سال‌های اخیر تقریباً همه شهرهای اصلی کشور، محدود شهری‌شان تکان نخورده است! به ‌عنوان ‌مثال همدان ۳۰ سال هست که یک وجب بزرگ نشده! این حصار ذهنی باعث شد در زاهدان و بندرعباس که مناطق بیابانی هستند پروژه‌های ۱۱ طبقه شروع بشود! پروژه‌هایی که خدا می‌داند کی قرار است تمام بشود و مردم محروم این مناطق ۳۰۰ میلیون تومان واریز کرده‌اند؛ ولی بعد از سه سال پروژه‌شان تنها ۳۰ درصد(!) پیشرفت داشته است و خدا می‌داند این مردم عزیز چند ده سال دیگر باید منتظر بمانند و چه‌قدر دیگر باید پول واریز کنند. این حصار ذهنی یعنی حس خیالی کمبود زمین که این ادعا در سندهای بالادستی آمایش سرزمینی کاملاً رد شده است باعث شده که پروژه‌های هشت طبقه‌ای در کنار پروژه‌های چهارطبقه در زنجان شروع بشود که ۳۰۰ میلیون تومان با متراژ یکسان هزینه ساخت بیشتری داشته که این پول را باید متقاضی بدهد! درصورتی‌که خود مردم سمنان، در زمین که توسط دولت به آن‌ها واگذار شده پروژه‌های چهارطبقه را در یک‌سوم زمان پروژه‌های دولتی ساز با قیمت کمتر و کیفیت بیشتر به پایان رساندند!

هر روز هم یک بهانه داشتند! یک روز آسیب به کشاورزی، یک روز کمبود آب و یک روز اصلاً چه کسی گفته شهرهای ایران متراکم هستند! اما خوب می‌دانستند اگر همه چهار میلیون مسکن در زمین‌های کشاورزی یک‌طبقه ساخته شود فقط نیم درصد از اراضی کشاورزی کاهش پیدا می‌کند! اما خوب می‌دانستند مسئله آب ربطی به گسترش شهرها ندارد؛ بلکه تابع جمعیت است و همچنین به‌خوبی می‌دانستند پاریس با جمعیت یکسان نسبت به تهران دوبرابر آن مساحت دارد! اما ایمان راسخ به علم فرسوده غربی، حجابی بزرگ برای حل مسئله‌های کشور بود. مرحوم قاسمی در لحظات آخر زندگانی خود قصد رفع بزرگ‌ترین مانع ساخت مسکن و واگذاری زمین به عموم مردم را داشت؛ ولی عمرش به دنیا نبود و این داستان تا هفت ماه بعد از حضور آقای بذرپاش ادامه داشت و دو سال از عمر سه سال دولت آقای رئیسی از دست رفت!

اشتباه تفکر خانم مالواجرد وقتی آشکارتر شد که طی یک پروژه سه‌ماهه از ۹ استان و ۴۵ شهرستان بازدید کردیم و استراتژی‌های مختلف ساخت مسکن در کشور را دیدیم. دیدیم که زمین در اطراف همه شهرها وجود دارد؛ ولی این زمین‌ها به مردم داده نمی‌شود که مهم‌ترین مسئله معیشتی خود را با ساخت مسکن حل کنند. بهتر است خانم صادق مالواجرد به جای اینکه به فکر ترمیم بافت‌های فرسوده باشد، به فکر ترمیم افکار خویش باشد که زندگی و آرامش را از مردم گرفته است.

حال خطر نه انفعال و رهاسازی در بازار مسکن، بلکه انحصار و احتکار زمین و گرانی روزافزون مسکن از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است. امیدوارم نمایندگان مجلس، وزیر مهم‌ترین بخش از سبد هزینه خانوار (در تهران حدود ۶۰ درصد هزینه خانوار را شامل می‌شود!) را نه با معیار فرزند شهید بودن و زن بودن بلکه با معیار کارآمد بودن برای حل مسئله معیشت مردم قضاوت کنند. مجلس در انتظار آزمون سختی قرار دارد.