به گزارش «نود اقتصادی»، دکتر حسین شیرزاد؛ دکترای توسعه کشاورزی در یادداشتی نوشت: کشاورزان خردهمالک و جمعیت روستایی جهان به دلیل سیاست های تعدیل و آزادسازی تجارت کشاورزی به حاشیه رانده شدهاند. اگرچه تجارت مواد غذایی باعث افزایش عرضه، درآمد و رشد کارایی در مقیاس جهانی شده و به بهبود دسترسی به غذا از طریق کاهش قیمت مواد غذایی داخلی کمک کرده است و بنابراین دسترسی به غذا افزایش یافته است. اما پیامدهای آزادسازی؛ فراتر از کاهش قیمت مواد غذایی به نابودی کامل سیستم های غذایی محلی منتهی شده و این امر مستلزم اصلاحات سیاست تجارت مواد غذایی است تا مجددا از حکمرانی سیستمهای غذایی محلی حمایت کنیم و به چند بعدی بودن کشاورزی که اغلب توسط آزادسازی تجارت نادیده گرفته میشود، بپردازیم. واقعیت این است که تمرکز شرکت ها به یکی از ویژگی های غالب سیستم غذایی صنعتی مدرن در دهه های اخیر تبدیل شده است. بیگ فود مشابه بیگ فارما و بیگ اویل" Big Oil، Big Ag، و Big Pharma " با تسلط چند شرکت عظیم بر بازار بزرگ کشاورزی جهان اطلاق می شود. مطرح ترین نام ها شرکت هایی شامل Kellogg's، Nestlé و General Mills هستند . تقریباً در تمام مراحل زنجیره تأمین غذای جهانی، از نهادههای مزرعه، تولید، تجارت، فرآوری و خردهفروشی مواد غذایی، یک الگوی رایج این است که تنها تعداد کمی از شرکتها برای شکل دادن به پارامترهای بازارها و همچنین سیاستهای گستردهتر و زمینه نظارتی برای تامین منافع خود مسلط بر زنجیره ها هستند. بسیاری از بخشهای کشاورزی مواد غذایی اکنون آنقدر «سنگین» هستند که تنها توسط چهار تا شش شرکت مسلط کنترل میشوند. این امر فضایی را برای شرکتها ایجاد میکند تا «نفوذ عظیمی بر بازارها، تحقیقات کشاورزی و توسعه سیاستها داشته باشند که حاکمیت غذایی را تضعیف میکند. شرکت های مسلط با "کنترل انحصاری بازار" این فرصت را دارند که کنترل قیمت های بازار را حفظ کرده و پویایی طبیعی بازار را تغییر دهند. در 40 سال گذشته بزرگترین شرکت های شیمیایی کشاورزی از قوانین مالکیت معنوی، ادغام ها و فناوری های جدید برای کنترل بخش بذر استفاده کرده اند. مثلا از طریق ادغام کلان SinoChem و ChemChina زیر چتر گروه دولتی Syngenta، اکنون تنها دو شرکت حدود 40 درصد از بازار جهانی بذر را در اختیار دارند، در مقایسه با 25 سال پیش شرکت Syngenta یک چهارم بازار جهانی مواد شیمیایی کشاورزی را در اختیار دارد. در دهه های اخیر شرکت های شیمیایی صدها شرکت بذر را خریداری کرده اند که منجر به افزایش قیمت بذر شده است. مانند خرید Syngenta توسط ChemChina در سال 2017 و خرید Bayer از Monsanto که در سال 2018 اتفاق افتاد. برای تعداد فزاینده ای از انواع بذر، خرید باید با مواد شیمیایی اختصاصی شرکت همراه باشد. به عبارت دیگر، این شرکت ها عملاً انحصار یک نهاده مزرعه را به انحصار در سایر نهاده های مزرعه گره زده اند. علاوه بر این، تنها چهار کشور کانادا، روسیه، بلاروس و چین حدود 80 درصد پتاس تجارت جهانی را تولید می کنند. در حوزه ژنتیک دام نیز تنها سه شرکت که "اکثریت قریب به اتفاق" ژنتیک طیور را کنترل می کنند، صنعت گوشت قرمزمتمرکزترین بخش در زنجیره غذایی صنعتی و تحت سیطره " تایسون، JBS، WH Group و Perdue "است. برای مثال JBS بیش از 100 برند در سطح جهانی دارد. "پذیرش گسترده ژنتیک دام صنعتی، محرک اصلی از بین رفتن تنوع ژنتیکی حیوانات مزرعه در سراسر جهان است". سه ابر شرکت " Deere، CNH و AGCO " مستقر در ایالات متحده 90٪ از فروش تراکتورهای با اسب بخار بالا را کنترل می کنند. با رشد نهضت دیجیتالی شدن کشاورزی، شرکتهای ماشینآلات در تلاش برای فروش فناوریهای جدید (دادههای بزرگ، کشاورزی دقیق و غیره) به عنوان کلید بهرهوری هستند. و "Deere، بزرگترین شرکت ماشین آلات کشاورزی جهان، اکنون مهندسان نرم افزار بیشتری را نسبت به مهندسان مکانیک استخدام می کند". ده تاجر کالاهای اساسی کشاورزی حداقل 40 درصد از بازار جهانی را در اختیار دارند. خلاصه اینکه تمرکز شرکت ها به یکی از ویژگی های غالب سیستم غذایی صنعتی مدرن در دهه های اخیر تبدیل شده است. تقریباً در تمام مراحل زنجیره تأمین غذای جهانی، از نهادههای مزرعه، تولید، تجارت، فرآوری و خردهفروشی مواد غذایی، یک الگوی رایج وجود دارد و آناین واقعیت است که تنها تعداد کمی از شرکتها تسلط گسترده ای بر کل زنجیره تامین دارند.
همانطور که جهان در اجلاس جهانی سیستم های غذایی در سال 2021 بدان واکنش نشان داده، چالش دیرینه یافتن تعادل بین تجارت و امنیت غذایی نیاز به راه حل فوری دارد. تغییرات اقلیمی، جنگ تجاری بین چین و ایالات متحده و همهگیری کووید-19 ، جنگ اکرایین، مخاطرات دریای سیاه و سرخ و تنش حاد ناشی از تجاوز و بی رحمی های ظالمانه رژیم اشغالگر قدس،همگی وضعیت را حادتر کرده است. در حالی که آزادسازی تجارت مواد غذایی اتکای غذایی را ارتقا میدهد، اما از سیستمهای غذایی محلی و بومی که برای امنیت غذایی ضروری هستند، حمایت نمیکند، از این رو جهان خواستار هژمونی حاکمیت غذایی است تا از طریق حمایت هدفمند از سیستم غذایی داخلی، شکاف در امنیت غذایی را کنترل کند. برای رفع شکافهای امنیت غذایی که ناشی از کمبودهای تجارت مواد غذایی است، باید بر سیستمهای غذایی محلی و بومی تمرکز کرد. این امر خودکفایی را افزایش میدهد و ترجیحات غذایی فرهنگی را ارتقا میدهد و به ماهیت چند بعدی کشاورزی که توسط تجارت مواد غذایی نادیده گرفته میشود، توجه دوباره ای دارد. جهان به ساختار تجاری نیاز دارد که امنیت غذایی را افزایش داده و پایداری را ارتقا دهد.
در حال حاضر 30 محصول عمده 90 تا 95 درصد مصرف انسان را تشکیل می دهند. غلات با 47% بیشترین سطح زمین قابل کشت را به خود اختصاص داده اند و پس از آن محصولات روغنی با 19% قرار دارند. سایر منابع مهم کربوهیدرات ها، پروتئین ها و چربی ها مانند ریشه ها و غده ها، حبوبات و مغزها به طور مشترک 10 درصد از سطح زمین زیر کشت را پوشش می دهند، در حالی که میوه ها و سبزیجات کمتر از 8 درصد را مصرف می کنند. تنها 4 درصد از سطح زمین های قابل کشت به محصولاتی مانند شکر، ادویه جات و گیاهان دارویی محرک اختصاص دارد که برای مصرف انسان استفاده می شود. تنها 45 درصد از زمین های قابل کشت ما برای تولید مواد غذایی استفاده می شود که مستقیماً توسط انسان مصرف می شود 33 درصد هم برای تولید خوراک دام استفاده می شود. تنها 1.1 درصد از زمین های قابل کشت جهانی به تولید محصولات غیر غذایی مانند الیاف و تنباکو اختصاص دارد. بزرگترین منابع مواد خام مشتق شده از محصولات کشاورزی برای فرآوری صنعتی شکر (47%) و غلات (36%) هستند. از نظر کل تولید این محصولات، 15 درصد شکر تولیدی، 10 درصد غلات و 36 درصد روغن های نباتی تولید شده برای فرآوری صنعتی است. در زمینه تلفات پس از برداشت نیز باید عنوان کرد که حدود پنج درصد از محصولات تولیدی قبل از مصرف یا فرآوری از بین می رود که در مجموع 5 درصد استفاده از زمین های زراعی را تشکیل می دهد. ریشه ها و غده ها بیشترین درصد تلفات (10%) را متحمل می شوند و پس از آن میوه ها (9%)، سبزیجات (8%) و محصولات قندی (7%) قرار دارند. ریشهها و غدهها در مراحل پس از برداشت و فرآوری بیشترین تلفات را متحمل میشوند، زیرا ریشهها و غدههای تازه فاسد شدنی و مستعد آسیب یا بیماری پس از برداشت هستند، بهویژه در مکانهایی که فاقد امکانات نگهداری مناسب هستند. در مورد میوه ها و سبزیجات، ضرر و زیان بیشتر ناشی از آسیب ناشی از جابجایی یا فساد است. در مورد محصولات قندی، بیشترین تلفات در هنگام توزیع و فرآوری صنعتی رخ می دهد. بخش قابل توجهی از زمین های کشاورزی، تقریبا 80 درصد، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به تولیدات دامی اختصاص می یابد. این شامل اراضی مرتعی و همچنین یک سوم سطح زمین زراعی است که برای تولید محصولات علوفه ای استفاده می شود. بیش از 31 میلیارد حیوان در جهان به عنوان دام نگهداری می شوند: 21 میلیارد مرغ، بوقلمون، اردک، غاز و سایر پرندگان. 4.6 میلیارد خرگوش و خوکچه هندی؛ 2.1 میلیارد گوسفند و بز؛ 1.6 میلیارد گاو و گاومیش، کمی کمتر از یک میلیارد خوک 150 میلیون اسب، الاغ، شتر و لاما و نزدیک به 6 میلیون آهو، شترمرغ، بز کوهی و حیوانات دیگر؛علاوه بر این ذخیره جهانی پرندگان و پستانداران پرورشی، در جهان بیش از 78 میلیون کندوی زنبور عسل وجود دارد. طیف وسیعی از محصولات اولیه حیوانی یا در مجموع 1.1 میلیارد تن غذا از جمعیت دامی جهان به دست می آید. شیر با حدود (64%) بیشترین سهم از این توده را تشکیل می دهد از سوی دیگرسهم مواد اولیه در غذاها، گوشت 25٪، گوشت خوک (34٪)، مرغ (32٪) و گوشت گاو (21٪) در فراوری غذا استفاده می شود. تخم مرغ با سهم 6 درصد سومین دسته از محصولات اولیه دامی است.
طبق آخرین برآورد سازمان ملل ،حدود 7.3 میلیارد نفر نفوس وجود دارد و ممکن است تا سال 2050 به 9.7 میلیارد نفر برسیم. این رشد همراه با افزایش درآمد در کشورهای در حال توسعه (که باعث تغییرات رژیم غذایی مانند خوردن پروتئین و گوشت بیشتر می شود) تقاضای جهانی غذا را افزایش می دهند. انتظار می رود تقاضای غذا تا سال 2050 بین 59 تا 98 درصد افزایش یابد . این بازارهای کشاورزی را به شکلی شکل خواهد داد که قبلاً ندیده ایم. کشاورزان در سرتاسر جهان باید تولیدات زراعی را از طریق افزایش میزان زمین کشاورزی برای کشت محصولات کشاورزی یا با افزایش بهره وری در زمین های کشاورزی موجود از طریق کود و آبیاری و اتخاذ روش های جدید مانند کشاورزی دقیق افزایش دهند. بسیاری عوامل دیگر، از تغییرات آب و هوایی گرفته تا شهرنشینی و کمبود سرمایه گذاری، تولید غذای کافی را نیز چالش برانگیز می کند. شاید کمبود آب ناشی از تغییرات آب و هوایی، افزایش دمای جهانی و آب و هوای شدید اثرات طولانی مدت شدیدی بر عملکرد محصول خواهد داشت. انتظار می رود که اینها بر بسیاری از مناطق عمده کشاورزی، به ویژه مناطق نزدیک به استوا تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، ایالت ماتو گروسو برزیل، یکی از مهم ترین مناطق کشاورزی در سراسر جهان، که بر تجارت سویا در ایران نیز بسیار تاثیرگذار است؛ ممکن است با کاهش 18 تا 23 درصدی تولید سویا و ذرت تا سال 2050 به دلیل تغییرات آب و هوایی مواجه شود. غرب میانه ایالات متحده و شرق استرالیا - دو منطقه مهم دیگر در سطح جهانی - ممکن است به دلیل گرمای شدید شاهد کاهش قابل توجه تولید کشاورزی باشند. با این حال انتظار می رود برخی از کشورها(در ابتدا) از تغییرات آب و هوایی بهره مند شوند اما پیشبینی میشود که کشورهایی که در عرضهای جغرافیایی شمالی امتداد دارند - عمدتاً چین، کانادا و روسیه - فصلهای رشد طولانیتر و گرمتری را در مناطق خاصی تجربه خواهند کرد . روسیه که در حال حاضر یکی از صادرکنندگان عمده غلات است، به دلیل شکاف های زیاد عملکرد محصول (تفاوت بین عملکرد فعلی و بالقوه در شرایط فعلی) و زمین های کشاورزی متروکه گسترده، - بیش از 40 میلیون هکتار، یعنی مساحتی بزرگتر از آلمان - دارای پتانسیل تولید بسیار زیاد است) پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991. این کشور احتمالاً دارای بیشترین فرصت کشاورزی در جهان است، اما اصلاحات نهادی و سرمایه گذاری های قابل توجهی در کشاورزی و زیرساخت های روستایی برای تحقق بخشیدن به آن مورد نیاز خواهد بود. تولید مواد غذایی به طور مساوی در سراسر جهان توزیع نمی شود. تفاوت های زیادی بین مناطق از نظر مقدار و نوع مواد غذایی که در داخل تولید می شود وجود دارد. تخصیص مناطق در مقام الگوی کشت با توجه به تولید مواد غذایی یکی از محرک های تجارت بین منطقه ای و همچنین الگوهای مصرف مختلف در سراسر جهان است. ایالات متحده، چین، هند، برزیل و روسیه از نظر کمیت مهم ترین کشورهای تولید کننده مواد غذایی در جهان هستند. آنها با هم بیش از نیمی از عرضه غذای جهان را تولید می کنند. از سوی دیگر، کشورهای آفریقا، خاورمیانه و اقیانوسیه با هم تنها 10 درصد از تولید جهانی را بر عهده دارند. آسیای شرقی مولدترین منطقه جهان است که 20 درصد از تولید جهانی غذا را به خود اختصاص داده است و پس از آن آمریکای لاتین و اروپا (از جمله روسیه و ترکیه) به ترتیب 19 درصد و 17 درصد سهم دارند. کشورها و مناطق به دلایل مختلفی از آب و هوای منطقه و شرایط خاک گرفته تا وابستگی های مسیر تعیین شده تاریخی، ترجیحات فرهنگی و عوامل اقتصادی در تولید انواع خاصی از مواد غذایی تخصص یافته اند.بر اساس تجزیه و تحلیل آمار تولید فائو ؛ در ایالات متحده و کانادا، محصولات علوفه ای تقریباً 50 درصد از تولید اولیه را تشکیل می دهند و همراه با غلات و محصولات روغنی 80 درصد از تولید این منطقه را تشکیل می دهند.در آمریکای لاتین و دریای کارائیب، محصولات شکر و روغن بر تولیدات کشاورزی غالب هستند. این منطقه همچنین در تولید گیاهان محرک دارویی پیشرو است و پس از شرق آسیا در تولید میوه جایگاه دوم را دارد. اروپا سهم بزرگی از محصولات حیوانی اولیه جهان را تولید می کند. این منطقه نزدیک به یک سوم تولید شیر جهان را به خود اختصاص داده است، بیش از هر منطقه دیگری، و یک پنجم تولید جهانی گوشت را به خود اختصاص داده است که پس از شرق آسیا در رتبه دوم قرار دارد. آسیای شرقی یک منطقه عمده و متنوع تولیدکننده مواد غذایی است که در تولید سبزیجات (با بیش از نیمی از تولید جهانی) و همچنین میوهها، آجیل، گوشت، تخممرغ، عسل، گوشت، ماهی، نرم تنان و سختپوستان پیشرو است. خاورمیانه و شمال آفریقا، منطقه ای با سرانه زمین قابل کشت کم، بیشتر تولید خود را بر روی سبزیجات متمرکز می کند. محصولات با ارزش افزوده بالا با این حال، تولید قابل توجهی از محصولات غلات و علوفه نیز دارد. آفریقای جنوب صحرا در تکیه بر ریشه ها و غده ها به عنوان محصولات اصلی خود به جای غلات منحصر به فرد است. این منطقه تنها 5 درصد از منابع غذایی جهان را تولید می کند، اما در تولید ریشه و غده پیشرو است حدود 30 درصد از تولید جهانی این محصولات در اینجا انجام می شود. ثانیاً، آفریقا تولید بسیار بالایی از حبوبات، آجیل و مواد محرک دارد .آسیای جنوب شرقی در تولید ماهی و غذاهای دریایی رتبه دوم را دارد. این دو منطقه همراه با شرق آسیا 63 درصد از کل تولید ماهی و غذاهای دریایی را تشکیل می دهند. تولید محصولات زراعی جنوب شرقی آسیا بر غلات و محصولات قندی متمرکز است. این منطقه همچنین دارای بالاترین نسبت تولید محصولات روغنی و محرک است. منطقه آسیای مرکزی و جنوبی غالب تولید ادویه جات است که بیش از نیمی از کل تولید جهانی را تشکیل می دهد. در اینجا نیز محصولات دامی با (14%) بیشترین سهم را از تولید منطقه ای را تشکیل می دهند .اقیانوسیه دارای بالاترین سرانه تولید غذا در جهان است، اگرچه محصولات علوفه ای بیش از 70 درصد از تولید اولیه منطقه را تشکیل می دهند. سهم آن در کل تولید اولیه دام (3%) بیش از دو برابر سهم آن در تولید جهانی غذا است که نشان دهنده درجه بالایی از تولید تخصصی است. غلات کمترین نسبت تولید منطقه ای را در اینجا دارند که فقط 9 درصد است. با کمال تعجب، این منطقه با توجه به دسترسی به آب های ساحلی و شیلات، تنها 1 درصد از تولید ماهی و غذاهای دریایی جهان را به خود اختصاص داده است.
کلام آخر اینکه غذا به موضوعی محوری در توسعه تبدیل شده است و توجه سطح بالایی را در بحث های سیاست بین المللی و در میان بازیگران جهانی، ملی و محلی به خود جلب کرده است. غذا بر مسائل تولید، تولید مثل، توزیع، مصرف و پیوندهای متقابل بین اینها در مقیاس جهانی، ملی و محلی دلالت دارد. غذا همچنین شامل مسائل مربوط به اقتصاد، روابط دولت و جامعه، و محیط زیست، و همچنین مسائل صمیمی از وضعیت شخصی، اجتماعی، فرهنگی و بدنی و هویت است. به دلیل این ظرفیت، غذا یک لنز حیاتی برای ادغام و رسیدگی به طیف وسیعی از چالش های توسعه معاصر فراهم می کند. با این حال، غذا همچنین یک موضوع سیاسی است، با این پرسش که سیستم های غذایی چگونه تشکیل شده اند، چگونه تغییر می کنند (یا تغییر نمی کنند)، و چه کسی روابط دخیل در قدرت را بین بازیگران مختلف به دست می آورد یا از دست می دهد. بنابراین باید نور جدیدی را بر سیاست غذا و بهویژه فرصتها و چالشها برای ایجاد سیستمهای غذایی عادلانهتر و پایدار - و همچنین سیاستهای توسعه ای گستردهتر که این سیستمها در آن گنجانده شدهاند، تاباند.