علم مدیریت و به خصوص شاخه انسانی آن در دهه های اخیر دچار تحولی اساسی شده و دیگر نمی توان نیروی انسانی را به روش های قدیمی مدیریت کرد.
علم مدیریت به ما می آموزد که چگونه از ابزارهای سامانی برای افزایش کارایی و ارتقای بازدهی استفاده کنیم.
یکی از محورهای مهمی که در علم جدید مدیریت به آن توجه شده بر آوردن نیازهای مالی، درمانی و رفاهی کارکنان به عنوان ابزارهایی برای مدیریت و هدایت کارکنان در جهت اهداف سازمان است.
پس ازتجربه تلخ سال های نخستین صنعتی شدن در کشورهای اروپایی در مواجهه با نیروی کار که نیروی کاری به شدت فقیر،بیمار و سرشار از استرس های شغلی را بر جای گذاشت،جنبش های مختلفی در محافل علمی درباره نحوه مدیریت نیروی انسانی شکل گرفتند.
این جنبش ها با بررسی ویژگی ها و ابعاد پیچیده انسان، ثابت کرده اند که مدیریت سازمان در صورت بهتر برآورده ساختن نیازهای نیروی کار می تواند به بهره وری بیشتری دست یابد.
دراین دیدگاه هزینه کردن مدیران برای امور رفاهی و درمانی به نوعی سرمایه گذاری بلند مدت و با دوام محسوب می شود.
به عبارت دیگر مدیران برای حفظ رشد با دوام باید به امور رفاهی و خدماتی نیروی کار بیش از پیش اهمیت دهند.
یافته های علم مدیریت جدید نشان می دهد که تاثیرسطح دستمزدها و کیفیت خدمات رفاهی بر بازدهی نیروی کار عمیق و قابل ملاحظه است.
این یافته ها نشان می دهد که نیروی کار برخوردار از خدمات درمانی،نیرویی سالم بوده، بنابراین بهتر می تواند در جهت اهداف سازمان تلاش کند،نیروی کار بر خوردار از امور رفاهی هم می تواند به تمدد اعصاب پرداخته و استرس های ناشی از کار را در محیط های تفریحی کاهش دهد و به این ترتیب به افزایش بازدهی برسد.
علاوه بر این نیروی کاری که نیازهای مالی و معیشتیش بر طرف می شود، انگیزه بیشتری دارد تا از منافع سازمان خود دفاع کند.
عملکرد بانک ملی در این عرصه نشان می دهد که مدیران درادوار مختلف این دیدگاه را درکنار تعهداخلاقی برای تامین نیازهای همکاران دنبال کرده است.
درحال حاضر سطح دستمزدها و پاداش ها به گونه ای طراحی شده که بخش مهم و عمده نیازهای همکاران اعم از مسکن،آموزش،اوقات فراغت و غیره را به خوبی پوشش می دهد.
اما در این میان می توان دو دغدغه را مطرح کرد.
اول:آیا سطح فعلی خدمات رفاهی را نمی توان افزایش داد؟
دوم:آیا این نحوه خدمات دهی به همکاران متناسب با افزایش بازدهی آنهاست؟
هیئت مدیره همواره نشان داده که دغدغه ای جدی در مورد اموررفاهی و خدماتی کارکنان دارند و درتلاشند تا سطح خدمات اراده شده به کارکنان را افزایش دهند اما در مورد تناسب بازدهی وسطح خدمات می توان به راه های بهتری فکر کرد که منجر به افزایش انگیزه همکاران شود.
در یک مدل می توان با پلکانی کردن خدمات رفاهی و ارائه آن در مقابل عملکردهای امتیاز بندی شده،راهی را برای افزایش بهره وری گشود.
اما چگونه می توان امتیاز عملکردها را دقیق و صحیح ارزیابی کرد؟
پاسخ به این پرسش های می تواند به تحولی در عرصه ارائه خدمات رفاهی و معیشتی به کارکنان منجر شود.
حبیب اله رشید ارده