«نود اقتصادی»: مورد استثنائی «احمد عراقچی»؛ سابقه کار:3.5 سال- سن:38 سال- سمت: معاون ارزی بانک مرکزی ایران (نفر پنجم اقتصادی کشور)
هر چه تلاش کردم نتوانستم «آمار» دقیقی از میزان «فارغ التحصیلان فوق لیسانس و دکترای اقتصاد» اعم از «شاغل» و «بیکار» پیدا کنم.
در منابع پراکنده، از 3 هزار تا 50 هزار «فارغ التحصیل دارای مدرک دکترا» یاد شده است. اشتیاقم برای پیدا کردن این آمار، انتشار خبر انتصاب «احمد عراقچی»، برادرزاده «عباس عراقچی» به «معاونت ارزی بانک مرکزی ایران» بود که او را به شکل «دو فاکتو» به «نفر پنجم اقتصاد کشور» تبدیل میکند.
سایتهای حامی دولت، دربارهاش نوشته اند: «دانش آموخته کارشناسی اقتصاد از دانشگاه شهید بهشتی، کارشناسی ارشد مدیریت مالی (فاینانس) از دانشگاه نیویورک و کارشناسی ارشد اقتصاد از دانشگاه تهران است. وی دانشجوی نخبه و رتبه اول کنکور در مقطع کارشناسی ارشد بوده است. سابقه عضویت در هیات مدیره نهادهای مالی داخلی و بینالمللی را در کارنامه خود دارد. وی سابق بر این عضو هیأت مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار و نیز معاون اجرایی آن سازمان بوده است».
و سایتهای جناح منتقد دولت نوشتند:« تابستان سال قبل احمد عراقچی بدون تجربه کافی در بانک مرکزی مدیرکل شده بود؛ هرچند برخی هم نوشتند که روند قانونی در این انتصاب طی نشده است. وی که متولد سال ۵۷ و دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد است، هیچ سابقه استخدامی پیش از این نداشته و تنها در یک وزارتخانه یک سال بهعنوان کارشناس فعالیت داشته است».
این هر دو روایت چندان تفاوتی نمیکند و مخرج مشترک هر دوی آنها این خواهد بود:
«احمد عراقچی»، برادرزاده عباس عراقچی، دارای مدرک فوق لیسانس اقتصاد، متولد سال 57، حالا یا با یک سال سابقه کار در دولت، یا با «سابقه عضویت در هیات مدیره نهادهای مالی داخلی و بینالمللی» به نفر پنجم اقتصاد کشور تبدیل شده است.
این بدان معناست که اگر میانگین آمارهای شلخته «فارغ التحصیلان دارای مدرک دکترا» را در نظر بگیریم، ایشان، از بین 26 هزار متخصص، که اگر تنها 1 درصد از آنها یعنی 260 نفر دکترای اقتصاد داشته باشند، «صلاحیت بیشتر»ی برای تصدی این مقام حساس داشته است.
بماند که اصلا «دکترا» ندارد، ولی ما فرض میکنیم دارد.
در صفحه «لینکدین» ایشان نیز «تجربیات» و سوابق کاری که با «مدیرعاملی» شرکت «تدبیر پرداز» (بزرگترین شرکت ارائهکننده خدمات نرم افزاری بازار سرمایه) شروع میشود متعلق به سال 2013، یعنی 3 سال و نیم قبل است.
بسیار خب، ایشان فوق لیسانس دارد، 3.5 سال سابقه کار در یک شرکت نرم افزاری.
اکنون چند سوال مطرح است:
1- نحوه انتخاب ایشان به عنوان «عضو هیأت مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار و نیز معاون اجرایی آن سازمان» چگونه بوده است؟
2- نحوه انتخاب ایشان به عنوان «معاون ارزی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران» چگونه و بر اساس کدام سوابق کاری و تجربیات بوده است؟
3- آیا از بین 260 دکترای اقتصاد موجود در بازار کار ایران که رقم واقعی آن قطعا به مراتب بیشتر از رقم تخفیفی و تخمینی ماست، فردی با صلاحیتتر از او برای تصدی این مقام وجود نداشته است؟
4- اگر وجود داشته، چرا او انتخاب شده است، و اگر وجود نداشته، اسناد و مدارک موجود دال بر بررسی صلاحیت 259 نفر باقیمانده را برای تنویر افکار عمومی منتشر کنید.
5-اگر بانک مرکزی نتواند «صلاحیت برتر» این فرد را اثبات کند، آیا ما حق داریم که فکر کنیم ماجرای «ژن برتر» تنها یک توهم از ناحیه «پسر عارف» نبوده و دامنهای به مراتب وسیعتر دارد یا خیر؟