به گزارش نسیم آنلاین، تحلیل اقتصاد پسابرجام از جمله موضوعات بسیار مهم در اقتصاد امروز ماست؛ زیرا بیم آن می رود با ادامه روند کینه توزی غرب، چنانچه ذره‎ای بی‎توجهی اتفاق بیفتد و ناآگاهانه در مسیر وابستگی شدید به اقتصاد بین الملل قرار بگیریم، بی‎تردید اصلاح آن هزینه سنگینی برای نظام دارد و چه‎بسا خسارت‎های جبران ناپذیری به بار آید.

ریشه یابی بروز این معضلات، موضوع این گفت‎وگو با دکتر پرویز داودی، معاون اول دولت نهم، اقتصاددان و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است که خلاصه آن از نظرتان میگذرد:

*بیشتر واحد‎های تولیدی در حال حاضر به‎دلیل بالا بودن نرخ بهره بانکی نمی‎توانند از تسهیلات استفاده کنند. براساس آنچه واحد‎های تولیدی اعلام کرده‎اند، هزینه های تمام شده تسهیلات بانکی برای آن‎ها به نزدیک 30 درصد هم می‎رسد
*در حال حاضر 900 هزار میلیارد تومان میزان نقدینگی کشور است که مدیریت کمی بالاتر از 100 هزار میلیارد تومان آن در دست بانک مرکزی است و بقیه در اختیار بانکهاست.

*بنابراین بانک‎ها می‎توانند نقش فعالی در زمینه حمایت از واحد‎های تولیدی داشته باشند. به یک سیستم نظارتی مشخص از سمت بانک مرکزی نیاز داریم تا در بانکها اعمال شود و 800 هزار میلیارد تومان نزد بانکها به‎سمت واحد‎های تولیدی برود.

*برای سوق پیدا کردن منابع بانکی به‎سمت واحد‎های تولیدی باید نرخ تسهیلات بانکی به‎شدت کاهش یابد. در این صورت این واحدها می‎توانند با اجناس خارجی رقابت کنند و مشکل بیکاری را با تولید بیشتر حل کنند.

*   زمانی که بانک مرکزی به بانک‎ها نقدینگی تزریق می‎کند، بانک‎ها عمدتا این پول را به‎جای اینکه به واحد‎های تولیدی و خدماتی بدهند به صورت تسهیلاتی در قالب تسویه معوقات به بدهکاران ارائه می‎کنند. این موضوع باعث میشود که پول عمدتا در میان موسسات مالی و بانک‎ها گردش کند.

* نباید بگوییم سیاست‎‎های پولی، بلکه باید گفت که نحوه عملکرد بانک‎ها ضد‎تولید است؛ چون اصلا بانک مرکزی سیاستی اجرا نمی‎کند. به‎عبارت بهتر بانک مرکزی کنترل و نظارتی انجام نمی‎دهد. نحوه عملکرد بانک‎ها در واقع در جهت حمایت از ‎تولید نیست.

*ملاحظه می‎کنیم که واحد‎های تولیدی دیگر به‎سمت تولید حرکت نمی‎کنند و شرایط به‎گونه‎ای است که تولید به صرفه نیست. در نتیجه تولیدکننده‎ها و ارائه‎کنندگان خدمات، متقاضی اعتبار نیستند. اگر نگاهی به واحد‎های تولیدی بزرگ داشته باشید بیشتر این واحد‎ها دست به تعدیل نیرو زده‎اند.

* متوسط رشد تولید در دو سال اول این دولت 0.55 درصد بود در  حالی‎که در دو سال اول دولت نهم 6.2 درصد رشد تولید داشتیم. متوسط تورم دو سال اول دولت یازدهم 23.8 درصد بوده ولی در دو سال اول دولت نهم متوسط تورم 16.6 بوده است.

*دولت در دو سال اخیر وعده‎‎های بسیاری مبنی بر بازگشت رونق به تولید و اقتصاد کشور داده است. در حال حاضر دولت خدماتی برای تولید‎کنندگان ندارد.

  *پیش‎بینی‎‎های دولت مبنی بر ورود سرمایه گذار‎های خارجی درست از آب درنیامده است. حال دولت می‎خواهد با فاینانس کردن جبران مافات کند.

*باید ببینیم که آیا درد تولیدکننده فقط کمبود ارز است و تزریق ارز می‎تواند درد تولید را دوا کند؟ تولید‎کنندگان مشکل اصلی خود را نبود ماشین آلات اعلام نمی‎کنند و حتی برخی از آن‎ها ماشین آلات با تکنولوژی روز دارند. مشکل تولید امروز نبود تکنولوژی نیست. درد تولید کشور یکی سرمایه در گردش است که تامین مواد اولیه کنند و دیگری نبود تقاضا و بازار است

 *دولت باید ارز را در اختیار گروهی قرار دهد که مواد اولیه را از خارج وارد می‎کنند. تولیدکنندگانی که مواد اولیه خود را در کشور خریداری می‎کنند نیاز به ریال دارند. تقریبا 30 درصد نیاز تولید‎کنندگان ارزی و 70 درصد ریالی است که خوشبختانه ارز و ریال مورد نیاز آن‎ها در کشور موجود است.

*تخمین زده می شود که حدود 20 تا 30 میلیارد دلار ارز در کشور موجود است که این مبلغ نیاز ارزی تولید‎کنندگان واقعی را پوشش میدهد.

*دولت باید هزینه‎‎های مالی تولید را کم کند، بانک مرکزی هم بایستی نظارت خود را بر بانک‎ها با حرکت دادن نقدینگی به‎سمت تولید بیشتر کند.

* اگر نرخ سپرده را کم کنیم بسیاری از پول‎های مردم از بانک‎ها خارج می‎شود. الان مردم به‎ویژه در طبقات پایین درآمدی به هر علتی به بهره‎‎های بانکی متکی شده‎اند.

* راه برون رفت از رکود و مشکلات تولید، حرکت به‎سمت سیستمی شفاف و همراهی بانک‎ها با نظارت بانک مرکزی است. در حال حاضر نبود سیستم شفاف اطلاعاتی به اقتصاد ضربه وارد کرده است.

*اقتصاد مقاومتی بر دو الگوی درونزای برون نگر استوار است. برون‎گرایی یعنی اقتصاد محصور به مرز‎های داخلی نشود و بازار‎های دنیا را نیز تسخیر کند و اقتصاد قوی، برتر و رقیب در دنیا باشد.

*برون‎گرایی به این معنی نیست که اقتصاد ضعیفی باشد که دست التماس به سوی دنیا دراز کند. رابطه با دنیا دو نوع است که نوع اول رابطه با قدرت و نوع دوم نیز رابطه با ضعف است. ما اکنون رابطه با ضعف را دنبال می‎کنیم که این خطرناک است.

*در بسته خروج از رکود، تزریق 2500 میلیارد تومان از منابع بانک مرکزی برای خرید خودرو، یک سیاست مقطعی و حرکتی یکباره بود. این حجم از نقدینگی با پیوستن به حجم نقدینگی موجود در کشور، سرانجام تحرکی را در اقتصاد ایجاد کرد.

*بسته خروج از رکود نمی‎تواند تاثیر قابل مشاهده‎ای در ایجاد رونق اقتصادی داشته است. این موضوع باعث سرخوردگی اجتماعی و ایجاد شکاف میان دولت و ملت می‎شود.

دولت باید بانک مرکزی را مجبور به نظارت بیشتر بر سیستم بانکی ‎کند. مجلس تا برقراری سیستم نظارتی بانک مرکزی باید مسئله را دنبال و پیگیری کند. از سوی دیگر هم باید از رئیس‎جمهور درخواست شود که سیاست‎‎هایی را که جواب نداده مانند سیاست‎ها‎ی تعدیل یا اعتماد به خارجیان، مورد بازبینی قرار دهد...

 

منبع: هفته نامه پنجره