گروه اقتصادی خبرگزاری «نسیم» : با توجه به سرعت تحولات و تغییرات بنیادین در حوزه‌های مختلف شاهد ظهور ابرتهدیدهایی هستیم که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در آینده نزدیک بر اقتصاد ایران تأثیر خواهد گذاشت و غفلت از این ابرتهدیدات موجب فروافتادن کشور در باتلاق فقر و نابرابری و منازعات داخلی و تهدیدی بر امنیت ملی خواهد بود. به نظر بنده در حال حاضر برنامه‌ریزی و تأمل کافی فراروی شناخت دقیق این ابرتهدیدها و تلاش در جهت رفع آن‌ها وجود ندارد و مدیریت اقتصادی کشور درگیر مشکلات و مسائل جزئی یا رخ داده است و نسبت به تغییرات و تحولات آینده نزدیک در حوزه اقتصاد کلان غافل است.
 
 بحران آب یکی از ابرتهدیدات اقتصاد ایران است. درست است بحران آب بحرانی فراگیر و جهانی است با این حال کاهش سالانه منابع داخلی آب شیرین در ایران 6.3 برابر استانداردها و شاخص‌های جهانی است. کاهش سالانه منابع داخلی آب شیرین طی سال‌های 1987 تا 2005 میلادی در جهان 9 درصد بوده، این رقم در کشور 56.7 درصد بوده که 8.6 برابر انگلیس، 3.3 برابر امریکا و 2.7 برابر ژاپن بوده است. با توجه به پیش‌بینی بنده، بین 5 تا 10 سال آینده منازعات داخلی بین مناطق و استان‌های کشور بر سر منابع و حوزه‌های آبریز به وقوع خواهد افتاد و آمایش سرزمینی و جمعیتی ایران برپایه منابع آب شاهد دگرگونی عظیم در کشور خواهد شد. در حال حاضر آمایش جهان برپایه آب نیز در حال تغییر اساسی است به‌طوری‌که منازعه بین آمریکا و روسیه بر سر قطب شمال روزبه‌روز در حال افزایش است و سرریز جمعیت چین به سمت قزاقستان گسیل شده‌اند و به دلیل آب فراوان این کشور، زمین‌های 99ساله در قزاقستان اجاره می‌کنند.
 
 بحران غذا پیامد بحران آب ایجاد خواهد شد. براساس گزارش بانک جهانی، تداوم کمبود مواد غذایی و بحران‌های متعدد ناشی از تغییرات آب و هوایی و کاهش منابع انرژی و آب، در آینده‌ای نزدیک موجب تشدید قحطی خواهد شد. پیش‌بینی گواه این است همزمان با افزایش جمعیت جهان به 9 میلیارد نفر در سال 2050، تقاضا برای مواد غذایی 110 درصد افزایش می‌یابد. همچنین پیش‌بینی سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) حاکی از این است تا سال 2050 میلادی میزان آب آشامیدنی موجود در خاورمیانه و شمال آفریقا تا 50 درصد کاهش یافته و این منطقه را با بحران جدی غذا مواجه خواهد ساخت. بدیهی است در آینده نزدیک شاهد افزایش قیمت مواد غذایی خواهیم شد و ضروری است برنامه‌ریزی منطقی برای امنیت غذایی کشور صورت پذیرد.
 
 بحران بدهی سومین بحرانی است که جهان را درخواهد نوردید و بر اقتصاد ایران نیز تأثیرگذار خواهد بود. در حال حاضر بدهی به‌عنوان مهم‌ترین معضل جهانی مطرح است و در کلان ماجرا، به دلیل ساختار نامناسب اقتصاد جهانی، باید گفت اقتصاد جهان عملاً ورشکسته است به‌طوری‌که در حال حاضر بدهی جهانی حدود 60 تریلیون دلار است و درآمد جهان زیر 50 تریلیون دلار. غالب کشورهای جهان با بدهی‌های عظیم مواجه‌اند. اقتصاد کشورهایی نیز یونان، فرانسه، پرتغال، ایتالیا، اسپانیا درگیر بحران بدهی هستند و در حال سقوط قرار دارند. اقتصاد آمریکا بالغ بر 17 تریلیون دلار بدهی دارد و بدهی دولت آمریکا حدود 14 تریلیون دلار است.
 
قطعاً برای تسویه بدهی‌های عظیم و گذر از اقتصاد ورشکسته جهانی، جنگی به‌مراتب بزرگ‌تر از جنگ جهانی دوم پیش‌بینی می‌شود و شواهد حاکی از احتمال وقوع جنگی در ابعاد جهانی در 10 سال آینده دارد. خوشبختانه بدهی خارجی ایران حدود 7 میلیارد دلار و اندک است ولی تسویه بدهی جهانی قطعاً اقتصاد ایران را به‌شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.
 
 ارز و جنگ ارزی بین چین و آمریکا چهارمین بحران فراگیر اقتصاد جهانی است. از 1972 به بعد دلار آمریکا به‌عنوان ارز بین‌المللی مطرح بوده و از 2000 به این‌طرف آمریکا به‌شدت انتشار دلار را افزایش داده و برخی از اقتصاددانان بنام نظیر استیگلیتز از این پدیده در غالب چاپ پول عظیم بدون پشتوانه یاد می‌کنند. در حال حاضر رئیس‌جمهور چین اعلام کرده که چنانچه یوان در صندوق بین‌المللی پول همپای دلار پذیرفته نشود به جنگ ارزی عظیم علیه آمریکا دست خواهد زد.

با این حال تمام اعتبار و قدرت امریکا در دلار نهفته است و قطعاً عبور جهان از دلار ابرتهدیدی بر اقتصاد جهانی و ایران خواهد بود. به‌طوری‌که عبور جهان از دلار به‌راحتی صورت نخواهد گرفت و قطعاً عبور از دلار با بحران‌های مالی عظیم و جنگ بزرگ همراه خواهد بود چراکه در حال حاضر به دلیل دلار، بدهی برای آمریکا معنی و مفهومی ندارد و به‌هیچ‌وجه آمریکا زیر بار عبور جهان از دلار نخواهد رفت. این کشور سال‌هاست که به انتشار دلار بدون پشتوانه عادت کرده و در حال حاضر بالغ بر 3 تریلیون دلار واردات این کشور به دلار بدون پشتوانه انجام می‌گیرد. بدیهی مقامات پولی کشور باید تبعات عبور جهان از دلار و پیمان‌های پولی دو یا چندجانبه را باید مدنظر قرار دهند و برنامه کلانی برای این موضوع داشته باشند.
 
 استقرار اقتصاد بایوتکنولوژی و ژنتیک و ارزشمندی منابع ژنتیکی جهان به‌عنوان پنجمین ابرتهدید اقتصاد ایران در 10 سال آینده خواهد بود. اقتصاد ایران همچنان اقتصاد نفتی است درحالی‌که در سیر تکامل اقتصادی، کشورها از اقتصاد نفتی به اقتصاد کارمحور و سپس به سمت اقتصاد سرمایه محور و در ادامه به‌سوی اقتصاد دانش‌بنیان حرکت کرده‌اند. تکامل اقتصادی زمان‌بر است و نیازمند اصلاحات ساختاری و بنیادین عظیمی است. در حال حاضر سرقت ذخایر ژنتیکی جهانی توسط کشورهای استثمارگر شروع شده و هر کشوری بر ذخایر ژنتیکی جهان مسلط گردد ابرقدرت آینده اقتصاد جهان خواهد شد. متأسفانه در حال حاضر مشخص نیست چه میزان از ذخایر ژنتیکی کشور سرقت می‌گردد و اقتصاد ایران هیچ‌گونه آرایش مبتنی بر اقتصاد ژنتیک به خود نگرفته و مدیریت اقتصاد کلان کشور برنامه جامعی برای طراحی این ساختار اقتصادی و تحول اقتصاد دانش‌بنیان براساس انقلاب ژنتیک ندارد.
 
 ششمین ابرتهدید اقتصاد ایران، پیری جمعیت و رویکرد تفرد فزاینده بین مردم است. فروپاشی نهاد خانواده و کاهش نرخ باروری در خانواده‌ها به‌عنوان طرح سازمان‌های بین‌المللی از سال 1970 در دستورکار بوده است. متأسفانه در حال حاضر نرخ باروری در کشور به زیر 1.7 درصد تنزل یافته و افزایش نرخ طلاق و گسترش خانواده‌های غیرهسته‌ای نظیر خانواده تک‌والدینی و نیز افزایش تک‌فرزندی در خانواده‌ها، کشور را با بحران فروپاشی نهاد خانواده به‌عنوان مهم‌ترین عامل پیشرفت اقتصادی روبرو نموده است.
 
نظام آموزشی بسته‌بندی‌شده و افزایش مدگرایی در ارتقای مدارک تحصیلی موجب شده سن ازدواج افزایش یابد و با تداوم این امر در آینده نزدیک شاهد بحران فراگیر در امر جمعیت و خانواده و تزریق اضطراب و استرس بی‌سابقه به جامعه خواهیم بود. قطعاً نهادهای تصمیم‌گیر فرهنگی نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی باید بازنگری و تحول اساسی برای کاهش مدت‌زمان تحصیلات و نحوه آموزش انجام دهند و با کاهش دوران تحصیلات به حداکثر 15 سال ترتیبی فراهم آورند جوانان حداکثر تا 22 – 23 سالگی روانه بازار کار شوند. در ضمن بایست بازنگری بنیادین و انقلاب بزرگ در نظام آموزش متوسطه و عالی صورت پذیرد و از نظام آموزشی بسته‌بندی‌شده وارد نظام آموزشی کارآفرین و کاربردی شویم.
 
 هفتمین ابرتهدید اقتصاد ایران، فاصله گرفتن از ثروت انقلابی یعنی اقتصاد دانش‌بنیان است. جذب و ارتقای بهره‌وری برای قشر تحصیل‌کرده نیازمند ورود اقتصاد دانش‌بنیان است و در غیر این‌صورت با مهاجرت بی‌رویه قشر تحصیل‌کرده و یا کاهش بهره‌وری بی‌سابقه در اقتصاد مواجه خواهیم بود. شایان ذکر است مالزی در طول سال‌های 2010 تا 2014 به‌طور متوسط سالانه 60 میلیارد دلار درآمد از صادرات‌های- تک (دانش پایه) کسب نموده است. با اقتصاد نفتی فعلی امکان به‌کارگیری حداقل 5 میلیون جوان تحصیل‌کرده مقدور نیست. لذا باید الزامات تعجیل در ورود به ثروت انقلابی درک گردد و تغییر بنیادین در ساختار اقتصادی کشور صورت پذیرد.


 
  هشتمین ابرتهدید اقتصاد ایران، بحران نظام بانکی و بازار پولی در کشور است. متأسفانه ساختار معیوب نظام بانکی موجب شده اقتصاد به سمت سوداگری هدایت گردد و برآوردها نشان می‌دهد بالغ بر 50 درصد سپرده‌های مردم در سیستم بانکی، در بخش مسکن بلوکه شده و رکود در بخش ساخت‌وساز، نظام بانکی را تا آستانه ورشکستگی رسانده است. در حال حاضر تعدادی از بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری که سپرده‌های مردم را عمدتاً در بخش مسکن بلوکه کرده‌اند، برای به تعویق انداختن ورشکستگی خود ناچار هستند از سایر بانک‌ها سپرده مکش کنند.
 
به عبارت روشن‌تر با پرداخت نرخ‌های سود بالاتر از سایر بانک‌ها، برای تداوم حیات خود بخشی از سپرده‌های دیگر بانک‌ها را مکش می‌کنند و این بازی – خروج منابع بانک‌های دیگر- چندان دوام نخواهد آورد و به سقوط کل نظام بانکی منتهی خواهد شد. لذا بایست اصلاحات ساختاری و بنیادین در نظام بانکی به وقوع پیوندد و به‌منظور جلوگیری از سقوط دومینویی نظام بانکی، اقدام عاجل صورت پذیرد.