به گزارش «نود اقتصادی» با توجه به تحلیلهای سطحی برخی از رسانهها از افزایش رشد پایهپولی به ۴۵ درصد و وعده رشد نقدینگی و تورم، در این نوشتار به دلایل کنترل رشد نقدینگی توسط بانکمرکزی و افزایش بی خطر پایهپولی پرداختهایم. اتفاقا در این زمینه تجربه مشترکی با اقتصاد آمریکا وجود دارد که بررسی آن خالی از لطف نیست.
دو تحلیل از دو عدد!!!!
انتشار آمار جدید متغیرهای پولی کشور در روزهای گذشته از سوی بانکمرکزی با واکنشهای متفاوت و بعضا غیر کارشناسی رو به رو بوده که در این گفتار قصد بررسی آنها را داریم.
عدهای از کارشناسان با محوریت قرار دادن متغیر «نقدینگی»، کاهش رشد سالانه آن به ۲۶ درصد در پایان مرداد ماه ۱۴۰۲ را به عنوان دستاورد مهم و عامل تعدیل تورم در ماههای آینده تلقی کردند. این دسته از کارشناسان تنها نکته مخاطره آمیز درکاهش نقدینگی را احتمال وقوع رکود در بازارها اعلام کرده بودند که بانک مرکزی با انتشار آمار تسهیلات بانکی از تلاش این بانک برای هدایت اعتبارات به بخشهای مولد و رفع نیاز این بخشها با تزریق جریان نقد خبر داده است.
در مقابل اما در روزها اخیر احتمالا با تیترهایی مانند؛ رکورد چاپ پول شکسته شد، نقدینگی به پایه پولی خواهد رسید و ... با مواجه شدهاید که با محوریت قرار دادن «پایهپولی»، افزایش رشد سالانه آن به ۴۵ درصد در پایان فروردین ۱۴۰۲ را به عنوان عامل تهدید تورم و یک عمکلرد بسیار ضعیف برای بانک مرکزی تلقی کردند.
اگر بر اساس آمارهای بانکمرکزی قضاوت کنیم، به طبع هیچ کدام از کارشناسان بی راه نگفتهاند و هر دو دسته یکی از اعداد موجود در ترازنامه بانک مرکزی را محور قرار دادهاند و تحلیل خود را در سطح همان اعداد نگه داشتهاند.
علت کاهش نقدینگی؛ رشد ۲ برابری سپردههای بانکها نزد بانک مرکزی
این در حالی است که در خوانش ترازنامه بانک مرکزی و بررسی وضعیت فعلی و آینده پولی کشور مهم تر از بالا و پایین شدن اعداد، تحلیل و دلایل این اتفاقات است که اهمیت دارد. نگاهی به ترازنامه بانک مرکزی نشان میدهد که در یک ساله منتهی با فروردین ۱۴۰۲ متغیر نقدینگی در حدود ۳۳ درصد رشد داشته و در مقابل پایه پولی نیز با افزایش ۴۵ درصد رو به رو بوده است.
رشد سالانه نقدینگی در مهر ماه ۱۴۰۰ در حدود ۴۳ درصد بوده و اعداد جدید بانک مرکزی حکایت از کنترل و کاهش مناسب روند نقدینگی کشور دارد. در مقابل پایهپولی در مهر ۱۴۰۰ در حدود ۳۰ درصد رشد داشته که رقم جدید در فروردین ۱۴۰۲ حکایت از جهش این متغیر دارد. اما داستان این تناقض چیست و آیا این تناقض ترسناک است؟
جواب سوال دوم که قطعا «خیر» است اما دلیل آن که در واقع پاسخی به سوال اول نیز هست در علت کاهش نقدینگی و افزایش پایهپولی نهفته است. بانکمرکزی برای اجرای سیاست کنترل ترازنامه بانکها اقدام به افزایش «نرخ ذخیره قانونی بانکها» نموده تا بانکها مجبور باشند سپرده بیشتری نزد بانک مرکزی قرار دهند. با انجام این سیاست، قدرت وامدهی بانکها کنترل و تعدیل شده و این اتفاق به معنی کاهش نقدینگی است.
حال با اجرای این سیاست که یک اقدام «انقباضی» از سوی بانک مرکزی محسوب میشود، فشار روی سیستم بانکی بیشتر شده و بانکها مجبور شدهاند از بانک مرکزی برای رفع نیاز خود منابعی دریافت کنند. بر اساس ترازنامه بانکمرکزی، میزان سپردههای بانکی نزد بانک مرکزی از ۳۸۴ هزار میلیارد تومان در فروردین ۱۴۰۰ به ۷۴۴ هزار میلیارد تومان در فروردین ۱۴۰۲ رسیده که حکایت از جهش ۲ برابری این موضوع دارد.
تجربه آمریکا در بی ارتباطی رشد پایهپولی به نقدینگی
جهش ۲ برابری سپردههای بانکها نزد بانک مرکزی در نهایت منجر به تحت فشار بودن سیستم بانکی و مراجعه آنها به بانک مرکزی جهت استقراض از بانکمرکزی ( استقراض در عملیات بازار باز اتفاق افتاده) شده و همین موضوع سبب شده که پایه پولی ۴۵ درصد رشد کند و بیش از نیمی از این رشد به دلیل استقراض بانکها باشد.
بر اساس دادههای جدید ۳۵۵ هزار میلیارد تومان از پایهپولی ۸۵۵ هزار میلیارد تومانی به دلیل استقراض بانکها از بانک مرکزی برمیگردد. البته تحت فشار بودن سیستم بانکی دلایل مضاعفی مانند ناترازی تاریخی این سیستم که ناشی از فعالیتهای مخرب است و همچنین تسهیلات تکلیفی دولت دارد.
استقراض بانکها از بانک مرکزی و رشد پایهپولی به دلیل کمبود منابع در سیستم بانکی است. این نشان میدهد که افزایش پایهپولی نمیتواند به افزایش نقدینگی منجر شود چرا که رشد پایهپولی برای تامین نیاز اولیه بانکها صورت گرفته و نه نیاز مازاد آنها که پایهپولی را تحریک میکند بسته شده است.