«نود اقتصادی»-دکتر ایرج توتونچیان، معاون اسبق وزیر اقتصاد و استاد تمام دانشگاه الزهرا (س):و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحرو رزقناهم من طیبات و فضلناهم علی کثیرممن خلقنا تفضیلا (آیه 70 سوره اسراء)

طلا بر تر از گوهر(جان) آمد پدید.       

روی سخن این یادداشت از دو منظرمتوجه آقای میرزایی (ازموسسه "مطالعات تمدن اسلامی- متا") هست. از یک منظرمتوجه پیشنهاد خام و بی مطالعه ایشان در خصوص"پولطلا" است واز منظر دیگر انتساب ایشان به موسسه مذکور است. از دیدگاه مهم تر متوجه اقتصاددانان لیبرال هست که حد اقل به دلیل اشتراک تخصص در اقتصاد با این پیشنهادهمنوا هستند . نویسنده این سطور در نوشتن این یادداشت دچار شک و تردید های مکرر شده که آیا ضرورت دارد به این پیشنهاد پاسخی داده شود یا نه؟  یعنی موضوع آنقدر اهمیت دارد که به آن پرداخته شود؟ معهذا علتی که من برای این یادداشت پیدا کردم به وظیفه اخلاقی-صنفی یک دانشگاهی بر میگردد که احساس نمودم برای تعمیق و تنویر افکار عمومی جهت جلوگیری از اشاعه شعاری بی پایه و ایجاد توقع واهی از طرف مردم ضرورت دارد که به آن پرداخته شود و از این جهت نتوانستم از کنار آن بگذرم که این خود علت تاخیر را توجیه می کند.  شعار ها غالبا جذاب و شیرین ولی فاقد مبنای علمی هستند. در نتیجه طرفداران ساده اندیشی هم برای مدت کوتاه پیدا میکند.

اصولا شعار دادن نشانه ضعف است و جهل.  در قرآن و احادیث مطلقا شعار جایگاهی ندارد.  تمام حقایق انکار ناپذیرو قاطع دنیا و آخرت در قرآن آمده وما موظف هستیم که به عنوان مسلمان از آنهمه چشمه های فیاض بیاموزیم از جمله اینکه به ما امر شده است که:" قولوا قولا سدیدا" - قول بدون تردید و محکم نه مجوف وتوخالی. در قول سدید منطق و تعقل جا دارد نه ابهام و سرگشتگی در حالی که شعار از این خصوصیات بی بهره است. هر چه جامعه در تاریکی جهل بیشتر غوطه خورده باشد شعار مقبولیت بیشتری پیدا می کند. تفکر و تعقل ( نه در مسائل عادی و روزمره) از جمله سخت ترین کارهای دنیا هست.  به همین علت است که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند که یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بدون تفکر ارزشمند تر است. تفکر باید در مسیر تکامل معنوی انسان و جامعه باشد.  در روایات معصومین علیهم السلام آمده است که بر ترین عبادات اندیشه مدام درمورد خداوند و قدرت او است.  این اندیشه هم انسان ساز است و هم جامعه ساز.  نتیجه عدم تفکر و صرف دادن شعار تهی تخریب جامعه است و زمانی که شعار با حاصل تفکر تلاقی میکنند اختلاف پیش آمده و مردم را سر گردان میکند.  به همین علت است که حضرت علی (ع) فرموده اند:" لو سکت الجاهل ما اختلف الناس".  اگر به من گفته شود که شما در فقه جاهل هستید (که چنین هم هست) نباید من برنجم و نیز اگر من به افرادی که با شعار تهی پولطلا به میدان آمده اند بگویم که شما در علم اقتصاد جاهل هستید ( در خصوص علم ایشان در فقه نمی توانم نظر بدهم) ایشان هم نباید از من برنجند.

خداوند برای خلقت آدمی که (بنا به استنباط و تجرید علامه جوادی آملی ) حی متاله است خود را تحسین کرده نه برای "انسانی که حیوان ناطق" است.  حی متاله مسئولیت پذیر است و منافع جامعه را به منفعت فردی ترجیح میدهد و او لویت او در دفع ضرر است تا  جلب منفعت. او هم همه خواه است و هم خودخواه- او دنیا را مزرعه آخرت می داند- او هر گز خدا را از خود دور نمی بیند و همواره خود را محتاج او میداند- و او در مسائل عقلی به هیچوجه تقلید را جایز نمیداند. در این نوشتار ما این انسانهای متعالی را "گوهر های جان" می نامیم که سازنده جامعه متعالی هستند که ارزش واقعی ایشان را فقط خدای متعال میداند و خدا تنها خریدار این گوهر ها هست.  این گوهر ها گذشته از آنکه توانائی به جریان انداختن معنائی را دارند که نه قابل سفته بازی است و نه در مبادلات جهانی حضور دارد.  حفظ ارزش (قدرت خرید) پول و بدست آوردن طلا برای این گوهر های جان که سهل است ایشان با گرفتن جان بر کف نشان دادند که توانائی حفظ و صیانت از تمامیت ارضی و استقلال کشور را داشته و خواهند داشت.  عامل دوم علت اول است نه بر عکس. آدرس اشتباه در جا بجائی علت و معلول صورت گرفته است.  حال چگونه می توان برای این گوهر ها ارزش گذاری کرد؟  هر کدام از آنها با چند میلیون تن طلا قابل مبادله هستند؟  هستند کشور هائی که عامل اول (طلا و امثالهم) را در حد وفور دارند ولی در عامل دوم شدیدا تا حدی فقیر هستند که برای حفظ تمامیت ارضی خود از کشور های بیگانه طلب کمک می کنند.

مهمتر از همه اینکه این گوهر های جان پرورش یافته مکتب اسلام هستند و در غالب کشور های اسلامی ساخته و پرداخته شده اند و غرب توانائی پرورش آنها را مطلقا ندارد. اینها هستند که شرافت و کرامت انسانی را به جهانیان ثابت کردند.کرامت انسانی دیگر افسانه نیست و جوانها نباید در کتاب ها و یا اقوال به دنبال این گمشده قرن بیست و یکم به جستجو بپر دازند. در مقابل این سلاح الهی هیچ قدرتی توانائی مقاومت ندارد.  

علت العلل نوشتن این یادداشت یک بار دیگرتلاش در شناسائی- معرفی- قدر شناسی و مع الاسف غفلت ازپدیده هایی هست که آن ها را "گوهرهای جان" نامیده ایم نه از گوهر ها و مائده های زمینی بلکه مائده های آسمانی - از گوهرهایی که تک تک ماایرانیها امنیت خود و خانواده های خود را مدیون جانفشانی آنها دانسته و خواهیم دانست و این سعادتی هست  که تفضل الهی نصیب ما کرده است. در پرتو خون و جانفشانی همین گوهر ها است که میتوان از دل قرآن و احادیث از مفاهیمی حقیقی بحث کرد که دارای کارآئی بیشتر و مفید تر از طلا دارند ولی به شرطها و شروطها ونه در فضای خیالپردازانه و شعار گونه بلکه با بکار گیری تعقل و تفکر موکد در قرآن و احادیث.  شرط لازم و کافی چنگ زدن به ریسمان الهی است نه قطع کردن دست خداوند در این دنیا.  در فضائی که دست خداوند قطع شده است کلمات و شعار های توخالی ساخته و پرداخته دست بشر زیبا و فریبنده جلوه می کند. بالاخص آنکه این بشر غربی بوده و با طراحی سلاحهای گوناگون تمام زمین بعلاوه پنج در صد آن را میخواهد. انتظار نمیرود که علیرغم دردست داشتن چشمه های فیاضی که قرآن ومکتب اسلام در اختیار ما گذاشته است به تمدن غرب رو آوریم.

اقتصاد سرمایه داری خصوصا لیبرالیسم اعتقاد دارد که "انسان حیوان ناطق است" و تمام الگو های آنها حول این محور طراحی شده است در حالی که بنا بر استنباط وتجرید علامه جوادی آملی از قرآن این است که انسان "حی متاله" میباشد که توانائی رسیدن به مقاماتی را دارد که الگوی او معصومین علیهم السلام می باشد.   این دو نظام اقتصادی از بسیاری جهات غیر قابل مقایسه هستند و پیوند بخشی از این به بخشی از آن چیزی جز التقاط نیست.  بنا بر فرموده علامه جوادی آملی ما برای انسان سازی به علوم تجریدی (و استنباط) نیاز داریم.  ولی نه مطالب تقلیدی آنهم از علومی که انسان را حیوان ناطق میداند. ازقرآن و احادیث پولطلا استخراج نمی شود.

اینکه تحت لوای اسلام و تمدن اسلامی پول مرده ای (پولطلا) که عدم توانائی خود را در گذشته به اثبات رسانیده احیا کنیم چیزی غیر از التقاط نیست که این مخرب تر از تقلید صرف و کور کورانه از غرب است که چهره نورانی اسلام را مخدوش می کند.           

این کار مذبوحانه حتی در چارچوب آزادی بیان نیز نمی گنجد.  من به عنوان یک اقتصاددان و متخصص اقتصاد پول و بانکداری اسلامی که از سه سال قبل از انقلاب تا کنون بر روی این مباحث تمرکز داشته ام ادعا میکنم که طرح پولطلا به دلائل مختلف علمی که ذکر خواهد شد چیزی جز تخریب اذهان عمومی و ایجاد مطالبه واهی عمومی در این دوره از تاریخ ببار نخواهد آورد. شعار های بی محتوا وفریبنده نیاز به ارائه دلیل ندارند و همواره خرواری و تنی ارائه میشوند به این معنا که غیر مقید و بدون شرط هستند.  این یک اصل است که ما را در تشخیص شعار از غیر شعار یاری میدهد. در حالی که مطالب علمی قابل دفاع قیراطی ادا میشوند یعنی مقید به شرط یا شروط هستند.  مطلب علمی و مستدل بدون شرط قابل تصور نیست.

این التقاط ناشی از یک توهم علمی است زیرا هستند کسانی که امر به آنها مشتبه شده و تصور می کنند که هم زمان میتوان هم فقیه بود و هم اقتصاددان.  نه فقه آنقدر کم محتوا هست و نه اقتصاد به نحوی که یک فرد هم بتواند پس از استنباط به مرحله تجرید و دستاورد جدید در هر دو رشته برسد. این افراد که مدعی دانش و تخصص همزمان در هر دو رشته هستند چون در توهم علمی بسر میبرند بزودی فریب میخورند.  حضور ایشان در مناصبی که در تخصص ایشان نیست و حتی مزیت نسبی در آن ندارند راه را برای رسوخ افکار اقتصاددانان لیبرالیست باز کرده تا به جائیکه سالها است که کشوردر دام لیبرالیست ها گرفتار شده و به سر مسلمانان آن آمده که از ایده های اولیه یک جامعه اسلامی در حد غیر قابل تصور زاویه گرفته ایم. برخی از فلاسفه ایرانی معتقد هستند که کلمات جان دارند و در کائنات بازخورد دارند و محقق میشوند.  شاید که قول سدید مورد تاکید قرآن اشاره به همین نکته باشد. آیا پولطلا قول سدید است؟

اگر چنین افرادی در علم اقتصاد به طور عام ودر اقتصاد اسلامی بطور خاص تخصص داشتند هر گز تصمیم سازان لیبرال تا به این حد به بیراهه نمی رفتند.  ما با ایدئولژی- هدف- روش- ابزارو نوع مباحثه با لیبرالها اختلافات اساسی و بنیادی داریم. هم از جهت پایه های فلسفی- هم از جهت مالکیت- هم از جهت انسان شناسی- هم از جهت هدف انسان- هم از جهت چنگ زدن به ریسمان الهی- هم از جهت نقشه راه و فرآیند آن- هم از جهت اتصال به آخرت- هم از جهت اعتقاد به قیامت و روز جزا و هکذا.

یاد آوری میکنم که بنا بر اعتقاد یکی از اقتصاددانان تراز اول غربی( جی-سی- هرکورت) معتقد است که: ایدئولژی درتحقیقات و اظهار نظر ها ی اقتصاددانان معا صر یا گذشته درعناوین مورد بحث- نحوه بحث-عواملی که در مباحث افزوده شده یا کاسته شده و یا بقدر کفایت تاکید نشده- اظهار نظر ها و الگو ها-و تمایلات ابراز شده چه آنهائی که مقبول یا تخاصمی بوده اثر می گذارد.

در اجتهاد مضر پولطلا در حالی که گنج وجود آدمی نا شناخته مانده از تمدن اسلامی سخن رانده می شود و انسان را به بیراهه هدایت می کند.  بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. به نظر می رسد که در این اجتهاد منافع شخصی بر منافع جمعی ترجیح داده شده است و این خود خلاف دستورات و احکام اسلامی است. در این "اجتهاد" هیچ کوششی به کار نرفته جز اینکه انعکاسی است از نظر لیبرالها جهت سرگرم کردن کشور( مانند گذشته نه چندان دور) به کار های با اولویت های ساختگی.  برای ما مسلمانان روشن است که علم مراجع تقلید باید بیش از علم مقلدین باشد ( و نیزچنین است در مورد معلم و متعلم) و این معیاری هست برای سنجش وزن این شعاری که از "متا" بیرون آمده است. یک فرد مسلمان همواره باید برای جامعه مفید باشد ولی نه زیان آور. فراموش نکرده ایم که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند:" خیر الناس ینفع الناس/ و شر الناس من یضر الناس. 

خانم جون رابینسون به تمام اقتصاددانان هشداری به این مضمون دارد که: ما اقتصاد نمی خوانیم که فقط برای مشکلات برنامه های آماده داشته باشیم بلکه نمی خواهیم که مورد اغفال دیگر اقتصاددانان قرار گیریم.   این هشدار به نظر این نویسنده دقیقا شامل حال افرادی شده است که مورد اغفال اقتصاددانان لیبرالیست قرار گرفته اند زیرا توانائی پاسخگوئی به آنها را نداشتند و ندارند. پیشنهاد دهندگان پولطلا که قطعا اقتصاددان نیستند ولی این هشدار برای تمام افراد پاک دست مفید است که این پیشنهاد های تهی آنها را اغفال نکند.  ما این هشدار را وظیفه اجتماعی-علمی خود می دانیم.

آیا این پیشنهاد از نوع آزادی بیان است؟  جامعه ما در چنین شرائطی که از طرف گروه های متفاوت ندای مخالفت بلند شده ومورد حملات بیرحمانه قرار گرفته است بیش از هر زمان دیگر نیاز دارد به این که آحاد ملت از ظلمات جهل بیرون آمده و به نور علم سوق داده شوند نه بر عکس. وظیفه همه این است که گره ای از گره های متعدد و پیچیده باز کنیم نه اینکه به آنها اضافه کنیم. فرق است بین عالم و بصیر.  عالم میداند و میگوید ولی بصیر کسی هست که میداند ونیز درک میکند که چه زمانی چه بگوید. توصیه کنندگان پولطلا نه عالم اقتصاد هستند و نه بصیرت دارند. اهمیت بصیرت تا به حدی است که رهبرمعظم انقلاب همواره بر اهمیت آن تاکید داشته اند و توصیه ایشان برای همگان است.  قرآن و مکتب اسلام مانند کارخانه ای می ماند که انسان در آن صیقل داده میشود و به کرامت "آدم" بودن میرسد که به علم و بصیرت مجهز شده است.

با صراحت بیان می کنیم که آزادی بیان در مسائل سیاسی و جناحی بکلی خارج از بحث ما است. خارج از این گروه برخی ازاندیشمندان غربی گفته اند که آزادی بیان برای "جستجوی حقیقت" است. توجه داریم که بین حقیقت و واقعیت تفاوت ماهوی وجوددارد.  منظور غربیها از حقیقت همان واقعیت است- واقعیت هائی که در جامعه رخ داده است و چون واقعیات در حال تغییر هستند بنا بر این نسبی نیز هستند وبه همین علت است که در تعریف و هدف از آزادی بیان اختلافات زیادی وجود دارد و معتقد هستند که هر از گاهی باید در این واقعیات تجدید نظر کرد: جنگ هفتادو دوملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. حقیقت برای ما همان حقیقت مطلق و ثابت است و نسبت به زمان و مکان تغییر نمیکند وآنها را باید در قرآن و احادیث جستجو کرد. فقط تمسک به قرآن و احادیث است که بشر می تواند به حقایق به معنای خاص آن دسترسی پیدا کند.  هدف از آزادی بیان ارتقاء درک عامه است که حاوی منافع اجتماعی باشد نه تنزل آن و تقلید از تجربه شکست خورده گذشتگان.  آیا جدا شدن ار قرآن یک جفای علنی و فاحش نیست؟ قرآن ما مسلمانها در دنیا همواره طرفداران دانشمند در جستجوی حقیقت وافراد دل پاک پیدا کرده وروز بروز به تعداد آنها افزوده می شود.  حتی اگر ما قرآن را هم نداشتیم فکر جستجوگر باید در پی پیدا کردن حقیقت حرکت کند.  به همین علت نمی توان برای پیشنهاددهندگان پولطلا بهانه ای پیدا کرد. تهی بودن این شعار گذشته از اینکه غیر مشروط و غیر مقید است باید ایشان به سوالهای متعددی پاسخ دهند از آن جمله اینکه آیا با تعمیق و گسترش ربا در کل نظام و سفته بازی و کسری بی حد و مزمن بودجه و بیکاری و تورم و رکود تورمی و با حفظ ریال و دلار تثبیت سطح عمومع قیمت ها ممکن است؟ آیا این افراد از مکانیسم انتقال و بهم پیوستگی بازارها اطلاع دارند؟  اگر میداشتند هر گز در این شرائط چنین شعاری را سر زبانها نمی انداختند مگر اینکه هدف یا اهداف نا گفته دیگری وجود داشته باشد که خارج از این بحث خواهد بود. 

بنا بر این علاوه بر ایجاد مشکل جدید اتفاق دیگری نخواهد افتاد.  حتی واضح تر بیان کنم.  هیچ چیزی برای ما مسلمانان ارزشی بالا تر از قرآن ندارد بنا بر این اگر معاذ الله آیات قرآن نیزبر روی اسکناس ها نوشته شود هیچ اتفاقی بدون شرط و شروط در خصوص حفظ قدرت خرید پول نخواهد افتاد چه رسد به پول طلا.  در خصوص پول طلااحتمال دارد که بعد از مدتی مجددا گوساله سامری درست شود و مردم بجای پرستش خدا به آن گرایش پیدا کنند!!  چون دلیلی که برای اثبات شعار خود داده اند این است که مردم در گذشته طلا را میشناختند و آنرا قبول داشتند!! علیرغم اینکه بار ها در قرآن آمده که چه بسا آباءو گذشتگان ما اشتباه کرده اند آیا باید همچنان اشتباهات آنها را در چنین شرائطی تکرار کرد؟   بعلاوه اینکه این پیشنهاد ما را بیش از گذشته در دام سفته بازی غربی ها در طلا خواهد انداخت و نوسانات آن در بازارهای جهانی بدون تردید تاثیر خود را بر روی پولطلا خواهد گذاشت .  در چنین حالاتی بیکاران نا خواسته و یا خواسته با فروختن مال و اموال خانواده شان سفته بازی را وسیله امرار معاش خود قرار خواهند داد. و نیز اگر مسلمانان بر اساس شعار شما مشمول آیه شریفه:" الذین یکنزون الذهب والفضه.." شدند چه باید کرد؟  در حالی که دولت تدبیر به دلیل عدم توانائی در ایجاد شغل مردم را  به سفته بازی در انواع کالاها (بالاخص بورس) تشویق نمود آیا مجددا این سیاست مخرب را باید تائید کرد؟  صراط مستقیم را باید پیدا کرد. میتوان ادعا کرد که تنها راهی که ما را به حد اقل فلاح و رستکاری می رساند تدبر در قرآن است.

تمام بحث برروی شناخت پول و مدیریت آن است که اگر این دو را نشناسیم به بیراهه خواهیم رفت.  پولی که اقتصاد سرمایه داری با تمام قوا و تبلیغات مخرب به ما نشان داده مانند اسب سر کشی هست که باید آن را رام کرد و در دام غرب گرفتار نشد.  خداوند راه رام کردن این اسب سرکش را به وضوح به ما نشان داده است. واین وظیفه ما است که باید با قدری تعمق و تفکرنقشه راه را کشیده و اقدام نمائیم.  با ابتر کردن پول سرمایه داری یعنی حذف ربا و نیز حذف مطلق سفته بازی این اسب وحشی رام خواهد شد.  سالیان سال است که غالب کشور های دنیا در این دایره نحس و خبیث به دور خود می چرخند. حقیقت امر این است که پول را باید از امکان ربوی شدن اخته کرده و نازا نمود.  روشن است که پیشنهاد دهندگان پولطلا قطعا نه پول را می شناسند و نه توانائی رام کردن این اسب سرکش را دارند و نه از اهمیت آن مطلع هستند. قرآن  با کلام وحی به درستی قاعده و مدیریت رام کردن اسب سرکش را به ما آموخته است. آن هم فقط و فقط از طریق "حذف ربا و سفته بازی در مورد تمام کالاهای بادوام" اخته کردن پول امکان دارد.

مضافا اینکه بدون ورود به بحث "درونزا بودن پول" در این جا پول که در نظام سرمایه داری در کنار مکانیسم های خاص خود "برونزا" بوده و بررسی می شود در این بحث به صورت متغیر وابسته (واقعی) به شرط آماده بودن تمام عوامل تولید ( یعنی متغیر مستقل) در خواهد آمد که این خود تعریف دقیق از "درونزا" بودن پول است که حاوی آثار اقتصادی مثبت بوده که یکی ار آنها برابری( کلمه اتحاد مناسب تر است)  عرضه پول و ارزش عرضه کالاها و خدمات می باشد.  در چنین حالتی است که (بر خلاف نظر عده ای از اقتصاددانان مسلمان و مقلد میلتون فریدمن برای جلوگیری از خلق پول نرخ ذخیره قانونی را صد در صد ابراز کرده اند) ولی با قدری تعمق ( نه تعصب) در الگوی ما این نرخ برابر صفر خواهد بود زیرا پول از حالت برونزائی سرمایه داری به درونزائی تغییرماهیت  خواهد داد.  مکانیسم این اتحاد حرکت در مسیر واقعی عقود اسلامی وموسسه تامین مالی اسلامی که وکیل ( و صرفا وکیل) سپرده گذاران هست می باشد.  اخته شدن پول همراه با اجرای عدالت انسان را به اعلی علیین (کرامت واقعی) رسانده و پول را در مقام اصلی خودش به زیر کشیده و در اسفل السافلین نگاه می دارد. 

پیشنهاد پولطلا همچنان بارور بوده و اخته نشده است. در حالی که ما با پول اخته شده سرو کار داریم چه به صورت یک تکه کاغذ باشد یا همین اسکناسهای کم ارزش موجود در دست مردم. مفهوم اخته کردن و نازاکردن پول یعنی همان شرط و شروط. اگر ایشان توانستند بدون شعبده بازی همین اسکناس های کم ارزش را تبدیل به طلا کنند کاری خواهد بود "کارستون" و الا چه کسی ( حتی بیمارروانی) نمیداند قیمت بازاری طلا بیش از قیمت کاغذ (اسکناس) هم وزن آن است!! و همواره پول طلا (پول خوب) که در کنار پول بد(ریال) قرار گرفت به موجب قانون گرشام از گردونه و چرخ اقتصادی بیرون میرود وهمراه مشکلاتی که بوجود می آورد به همان نقطه اول خواهیم رسید.

به همین علت است که این افراد بی اطلاع  در عین حال  از کنار آن با بیان اینکه این پیشنهاد در کنار ریال و دلار برای تثبیت سطح عمومی قیمت ها قابل اجرااست به راحتی میگذرند.  آنهم ریالی که نرخ بهره بانکی ( نه نرخ بهره بازار سیاه) جزو بالاترین در دنیا هست و دلاری که اقتصاددانان غربی حتی نمیتوانند بدون ربا (بهره) و سفته بازی تنفس کرده و فکر کنند.

گرچه نویسنده این نوشتار تصمیم داشت که مطلب مورد نظر خود را خلاصه بنویسد ولی پیشنهاد پولطلا بقدری تهی وفاجعه آمیز است که موضوعات مربوط به نشان دادن بطلان آن صفحات بیشتری را طلب میکند.  ما ازقرآن ومکتب اسلام آموخته ایم که:1- منافع جمعی بر منافع فردی اولویت دارد 2- دفع ضرر جمعی بر جلب منفعت فردی اولویت دارد.

ما در این جا نسبت به هر دوی این جنبه ها حساس هستیم که مبادا از این دو قاعده عدول کنیم.  بحث ما منحصر به گروه و یا دسته خاصی (مانند حفظ قدرت خرید کارگر) نیست بلکه ما برای تمام انسانها الگوی عام به تصویر کشیده ایم.  از طرف دیگر آنقدرطرح شعار پولطلا برای جامعه (آنهم در این شرائط اقتصادی) مضر است که آرامش فکری هر متفکری را بهم زده است.  اگر اندیشمندی (منظور عمدتا اقتصاددان است) با ملاحظه این شرائط توانست بر مبنای قرآن وفرهنگ دینی الگوئی بومی-اقتصادی ارائه دهد می تواند ادعا کند که درک درستی از اقتصاددارد (به ضرس قاطع این همان است که مقام معظم رهبری آنرا تولید علم بالاخص در علوم اجتماعی نامیده و مد نظر داشته اند).  والا تقلید آنهم از بیگانگانی که سالها است که با حیل مختلف در صدد برنامه ریزی در جهت بیگانگی ازچشمه های فیاض قرآنی هستند کار اندیشمند نیست. 

جامعه ما تا کنون ضررهای بیشماری از اینگونه تقلیدات متحمل شده واز طریق لیبرالیست ها با حضور نحس خود در تمام مراکز تصمیم گیری تحمل میکند و آزادی تنظیم امور اقتصادی ما را بر اساس قواعد-دستورات-توصیه هاونقشه راه موجود در قرآن و احادیث را از ما گرفته اند. اینجانب مجددا با تواضع و به پشتوانه علمی خود ادعا میکنم که ما در قرآن و احادیث مشهور بیش از حد کفایت قاعده- دستور- توصیه و نقشه راه داریم.  اینکه ادعا میشود "بیش از حد کفایت" به این علت است که مبادا فرد به بیراهه کشیده شود. اگرمع الاسف تا کنون تحقیقات ارزشمند ضروری و قابل دفاع انجام نداده ایم اشکال از ما هست و اینجانب خود را در این امرمذمت میکنم.

 هر نوع الگوی پیشنهادی نباید مانند نظام بانکداری در کشور ما و شعار پولطلا التقاطی باشند.  که در این موارد است که فرد مومن باید سکوت کند و با سکوت ارزشمند خود جامعه را به بیراهه نکشد.  این نیز برآمده از فرهنگ اسلامی هست.

تمام انواع آزادی ها ومحدودیت های آن  برای غرب در قوانینشان آمده است.  شرط آزادی بیان در این قوانین منافع مادی است که برای جامعه می تواند داشته باشد محدودیت آن نیز بر همین اساس استوار هست. هدف آزادی بیان در اسلام تامین حیات با سعادت بشرو فلاح و رستگاری است.  حال چگونه پولطلا توانائی تامین این هدف را دارد؟ مسموم کردن فضای انتظارات مردم در جهت عکس فلاح و رستگاری حرکت می کند که جامعه برای تصفیه کردن این فضا هزینه های گزافی خواهد پرداخت. بر اساس قرآن و سنت نبی اکرم(ص) نمیتوان و نباید با آزادی بیان مخالفت کرد مخالفت ما در اشاعه راه کج و دور از صراط مستقیم است.  اگربرای نویسنده همین مفهوم اثبات میشد و یا اثبات شود که خدای نا کرده جامعه را به ضلالت و گمراهی میکشد هر گز اقدام به نوشتن این یادداشت نمیکرد. این حق آزادی بیان را اینجانب به پشتوانه فقط دو مورد از ده ها مورد شخصی نسبت می دهم.  یکی کتاب فارسی (1379در 856 صفحه) و دیگری کتاب انگلیسی(2009) در 384 صفحه که در خارج از ایران چاپ شده است.  اولی کتاب سال جمهوری اسلامی و دومی نیز کتاب جهانی سال جمهوری اسلامی شناخته شد و به هر دو جایزه تعلق گرفت ومدت ها است که هر دو نایاب هستند.

پشتوانه دیگر آنکه نه تنهاهیچیک از علما و فضلای حوزه ها نسبت به مطالب کتاب فارسی تا کنون ایراد وارد نکرده اند که من را مورد تشویق هم قرار داده اند. با تواضع تمام اضافه میکنم که در هر دو کتاب بنا به نظر خوانندگان مطالب جدید مطرح شده وحاوی نو آوری های خاص و بر اساس مکتب اسلام می باشند. بنا بر این تصور بر این است که تلاش مربوطه توانسته است که به ارتقاء علمی جامعه کمک کند.  بنا بر این آزادی مطلق وجود ندارد و همواره مشروط است و شرط آن تعالی فرهنگ جامعه است که مع الاسف پولطلا فاقد این شرط است و از آزادی بیان در اسلام استفاده صحیحی صورت نگرفته است.   

 نویسنده این سطور در صدد توجیه خود نیست بلکه از قرآن و احادیث استنباط و تجریدی دارد که این نوشتار را در همان راستا و برای همان مقصود میداند(همچنانکه در گذشته بسیاری از همکاران و دانشجویان من شهادت داده اند.) و لذا است که دست به چنین کاری زده است. تکرار میکنم ضرورت دارد که در آزادی بیان خلاقیتی باید وجود داشته باشد که ما را پله به پله به تعالی برساند.  خلاقیت در تقلید نه تنها محلی از اعراب ندارد( و این کار از همه کس بر می آید) بلکه جامعه را به سوی تحجر و جمود هدایت می کند.

از جهات بین المللی نیز ملاحظاتی وجود دارد و آن اینکه  مبادا فکر کنیم که اینگونه مطالب تهی در سطح جامعه ایرانی رسوب می کند بلکه دانشمندانی که در استخدام استعمار گران هستند آنها را مورد مداقه کامل قرار داده و نتایج آنرا در اختیار دولتمردان خود قرار می دهند و آنها نیز متعاقبا بر آن اساس سیاست های استعماری خود را تنظیم می کنند. خاطره ای دارم ازکشور اندونزی. نماینده یکی از کشورهای استعمارگر در یکی از کشورهای افریقائی به کشور متبوع خود گزارش داده بود که کابینه آن کشورافریقائی در غالب موارد تصمیم گیری با اختلاف نظر های فاحش جلسه را بدون نتیجه ترک می کنند.  کشور استعمارگر یکی از اتباع خود را برای حضور در جلسات کابینه که عنوانی شبیه فصل الخطاب بودن داشت گسیل میکند والخ. آیا می توان انتظار داشت که کشور مستعمره مورد نظر به این زودی ها از زیر یوغ استعمار خلاصی یابد؟   ما با طرح این مسائل و مطالب مشابه در سر میز مذاکرات ابزار قوی بی اطلاعی به دست دشمن می دهیم که نتیجه مشارکت ما را در جلسات مهم از قبل قابل پیش بینی می کند. زیان اجتماعی برای نسل حاضر و نسلهای آینده ازپیشنهاداتی از نوع پولطلا آن است که توسط دانشمندان دشمنان اسلام زیر ذره بین و نگاه تیزبین ایشان قرار گرفته و توان فکری پیشنهاد دهندگان را با آن می سنجند و مذاکره کنندگان در پای میزانواع مذاکرات از آنها به نفع خود استفاده می کنند. صدمه ای که از این نوع مطالب به جامعه وارد میشود از قدرت تخریبی لیبرالهای بالقوه و بالفعل کمتر نخواهد بود.  مهمتر ازهمه اینکه چهره اسلام عزیز در جهان مخدوش خواهد شد که به زودی جبران پذیر نیست.

کما اینکه لیبرال هائی که سالها است هم در حضر و هم در سفر در مناصب قدرت و مشورت هستند کشور را متهم میکنند به اینکه اسلام نتوانسته اقتصاد کشور را مدیریت کند!! برای رد این اتهام و نیزاثبات شیطنت های این افراد مدتی قبل در یادداشتی اعلان کردم که هر کسی در هر نقطه ایران فقط یک قرار داد واقعی مشارکت (مشارکت در سود و زیان) در هریک ازشعب بانکی بیابد من 5 سکه بهار آزادی تمام طلای امامی به او جایزه خواهم داد ( مشروط بر اینکه تاریخ تنظیم قرارداد باید مربوط به قبل از اول اسفتدماه 1399 باشد) علیهذا تا این لحظه سندی ارائه نشده است. مسئله اساسی ما همچنان بحث حذف ربا هست که پولطلا مطلقا به آن توجهی ندارد.  از این جهت است که قبلا اعلان کردیم حذف ربا در این کشور اسلامی مهمتر از به جریان انداختن پولطلا است.  حذف ربا امری حیاتی است در حالی که پولطلا علاوه بر تهی بودن بسیار مخرب است. 

در امر حیاتی بانکداری(موسسه تامین مالی) اسلامی آنچنان  تخریب و کار شکنی توسط لیبرالها شده است که مدتی قبل یکی از کارشناسان صندوق بین المللی صراحتا نوشته است که بانکداری در ایران مشابه بانکداری ربوی امریکا است. انصاف حکم می کند که با توجه به عملکرد 37-38 ساله بانکها این اظهار نظر را بپذیریم با این توجه که همان بانکداری امریکا در این کشور برای اغفال عامه با روکش عقود اسلامی و هزینه های اضافی قرارداد بسته میشود  ونتیجتا همان آثار شوم نیز بر آن مترتب است.   مضافا اینکه با استفاده از تمهیدات خاص دولت ها در چند دوره اخیر یک مجله انگلیسی مدت ها است که بانکداری جمهوری اسلامی ایران را در تمام بانک های کشور اسلامی قلمداد کرده و میکند و طبیعی هست که الگوی بانکداری کشورهای اسلامی دیگرقرار گیرد ( که چنین نیز شده است). سال ها است که در حالی که بانک مرکزی ما در مقابل دستور العمل های صندوق بین المللی پول سر تعظیم فرود آورده است ولی نسبت به قانون اساسی و قوانین ساری و جاری کشورمان بی اعتنا هست. این تعظیم و تکریم در مقابل صندوق در حدی است که نه تنها اقتصاددانان ما از تراکنش های بانکی بی اطلاع هستند بلکه مجلس شورای اسلامی نیز به آنها دسترسی ندارد.

بدیهی است که این نوع کارها دادن علامت به غرب است که افراد و سازمانهای ایران فراتر از قانون هستند پس بنا بر این غرب به راحتی میتواند از طریق افراد خاص تصمیمات مهم بر علیه ما بگیرد. این نوع ضربه هائی که به اسلام زده شده و می شود چگونه و چه زمانی قابل جبران هستند؟ به همین دلیل است که کشور برای سازندگی و ترمیم اوضاع اقتصادی فشل و معیشت مردم به افراد جسور و دانا توامان(مانند بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران) که ما آنها را "گوهر جان" مینامیم شدیدا نیاز دارد. مقابله کردن با پولطلا و حذف ربا و سفته بازی از این قاعده مستثنی نیست.  در گذشته اگرفرد جسوری وجود داشته دانا نبوده و اگر دانائی سراغ داشتیم جسور نبوده. این یک اصل هست که متاسفانه از جمله نقاط ضعف اساسی در مسائل داخلی کشور است یاد آورمیشود که در بسیاری از موارد جسارت معلول است و دانائی و علم علت یعنی یک رابطه یکطرفه وجود دارد در حالی که بر عکس این رابطه یا دیده نشده و یا اینکه نادر هست.

 پیشنهاد دهندگان پولطلا موظف هستند که برای سوالات و ابهامات متعدد پاسخ فراهم کنند. همانطور که هر مسلمانی بر گردن جامعه حق دارد جامعه نیز به گردن مسلمانان حق دارد این انتظار کاملا قابل توجیه بوده و منطقی هست.  جامعه اسلامی با شعارهای توخالی و وعده های پوچ و غیر عملی به جائی نمیرسد بلکه از طریق همت- تلاش و تعقل اندیشمندان و فرهیختگان این جامعه به رشد و تعالی میرسد. در حالی که از مسلمانان غیر اندیشمند این انتظار به دور بوده و غیر منطقی است.  

سعی نویسنده این سطوربراین بوده که به موضوع فوق در نهایت اختصار بپردازد ولی تلاش من ممکن است به جائی نرسد.معهذابنا بر قصیده عمان سامانی:"من از مفصل این نکته مجملی گفتم/تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل". مشخص است که منظور من از باز نویسی این قصیده و استفاده از ضمیر "تو" به اقتصاددانان لیبرال اشاره دارد.

من بر خلاف رویه ای که آقای میرزائی در جواب انتقاد من به پیشنهاد "پولطلا" در پیش گرفتند چیزی جز کلمات و عبارات لین و عاری از وهن و تهمت نخواهد بود زیرا ما  (من و امثال من) نه تنها همواره در دانشگاها برای تربیت نسل آینده (کم و بیش) متعهد به این قسم نامه نا نوشته بوده و خواهیم بود بلکه خود را موظف میدانیم که مطالب خود را در چار چوب قوانین (بالاخص قانون اساسی و سایر قوانین ساری و جاری) برای طبقه جوان و آینده ساز بیان کنیم.  خاصه آنکه در کشور عزیز ما انقلاب اسلامی صورت گرفته است. و این چیزی جزکوشش درتداوم و استمرارتبعیت ازمکتب قرآن و اخلاق اسلامی (همانطور که حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:"انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق")  نیست.  به ضرس قاطع وهن و تهمت جائی درادبیات  اسلامی ندارد.

حال چگونه می تواند از دل چنین کلماتی "تمدن اسلامی" سر بیرون آورد خود موضوع دیگری هست که دیگران باید قضاوت کنند. کسانی که سالها در دانشگاه ها و مراکز علمی فعالیت داشته (و دارند) با طرح یک سوال از طرف شنونده سریعا به عمق اطلاعات وی پی میبرند. پیشنهاد ایشان من را به یاد خاطره ای انداخت که در جلسه ای که در محضر  یکی از فضلا بودم فردی ناشناس از ایشان پرسید:" آقا چطور میتوان ثابت کرد که خدا هست؟" فرد دیگری که دستی بر آتش داشت بلا فاصله پاسخ داد:" چهل سال باید درس بخوانی تا جواب خود را به دست بیاوری".  همچنین است مکالمات و مناظرات "متا" که بسیار سطحی و ابتدائی است وبرای درک و تعمیق شعاری را که انتخاب کرده اند یک شبه نمی توان ره صد ساله را رفت و به قول معروف باید سالها دود چراغ خورد.

کسانی که برای طرح "موضوعی" استدلال ندارند به لفاظی رو می آورند.  در خصوص این افراد باید گفت که آنها از سه ویژگی بر خوردار هستند:1- تصور می کنند که قضاوت کنندگان به راحتی از ایشان حمایت میکنند 2- فاقد استدلال قوی هستند و 3- تصور میکنند که مخالفین ایشان باصطلاح از پشت کوه آمده اند.

در دورانی که دولت تدبیر و امید با تاسی به سیاستهای غیر قابل دفاع اقتصاد لیبرالیستی اقتصاد کشور را به زانو درآورده است باعث تعجب است که صدائی همنوای این سیاستها و از همان آبشخور یعنی توصیه و تائیدآقایان "هایک" و "گرینسپن" تحت عنوان پولطلا شنیده شود. در چنین شرائطی بجای پیدا کردن راه حل نباید به مشکلات موجود افزوده شود.  بنا به گفته مقام معظم رهبری که همواره به داشتن بصیرت در امور تاکید کرده اند اصلح این بود و خواهد بود که سکوت اختیار شود زیرا عدم امکان عقلی وعملی انجام پولطلا به اعتماد عمومی لطمه وارد می کند .

طرح این پیشنهاد سراب گونه  نه تنها  اذهان عمومی را برای مطالبه حقوق واقعی اجتماعی-اقتصادی دور نگاه می دارد بلکه بر خلاف جهت گیری سایر دستگاه های دولتی مانند قوه قضائیه حرکت می کند. به عنوان مثال زمانی که مشاهده می شود ریاست محترم قوه قضائیه که با قدرت تمام و با جسارت و دانائی لازم در مواردی از مفاسد اقتصادی به درستی پرده بر داشته و نه تنها مفسدین و ربا خواران را با اتکاء به قوانین موجود مجازات کرده و انتظار میرود که این مسیر عدالت خواهانه ادامه یابد حتی برخی از واحد های تولیدی تعطیل شده را احیا نموده است و به بازگرداندن اعتماد عمومی کمک میکند ناگهان صدائی شنیده میشود که جو وفضای فرهنگی جامعه اسلامی را مسموم کرده وبرای اصلاح امور مبتلا به کشور آدرس اشتباهی به دست اندر کاران و عامه میدهد.

البته صداقت حکم می کند که یاد آوری نماید که ذات چنین پیشنهادی ناشی از نگرانی و دلسوزی نسبت به مشکلات اقتصادی کشورو دادن راه حل می باشد.  طبیعی هست که هر پیشنهادی در چنین شرائط حساس کشورباید با مطالعه عمیق و سازگار با قانون اساسی و سایر قوانین آنهم از طرف متخصصین مربوطه انجام شود. در حالی که برای یک فرد غیر متخصص و متعبد به اسلام ضرورت دارد که آیه شریفه:" ولا تقف ما لیس لک به علم" را به خاطر آورده ودرگفتار نسنجیده و غیر علمی خود پا فشاری نکند.  ضمنا باید قبول کرد که چنین موضوعی از جمله موضوعات اقتصادی است و علیرغم مرده بودن بحث میتواند از طرف اقتصاددانان مورد بحث قرار گیرد نه کسانی که در چنین زمینه هائی هیچگونه اطلاعی ندارند.  عقل سلیم حکم می کند که که:"کار به کاردان سپرده شود".   

در سطور بعدی روی سخن عمدتا با اقتصاددانانی هست که در موضوعات اقتصادی درک مشترک حد اقلی داریم . در ارائه چنین پیشنهادی گذشته از این که ضرورت دارد به تاریخ پولطلا در گذشته پرداخته شده دلیل انتخاب آن و علت العلل منسوخ شدن آن مورد مداقه قرار گیرد بلکه باید به این سئوال پاسخ داده شود که آیا این پیشنهاد از دل قرآن و احادیث مشهور و مکتب اسلام در می آید؟ که اگر چنین است باید برای اثبات آن ادله قرآنی و امثال آن ارائه داده شود.  در قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی و ثقل اکبر تمام حوادث و سرگذشت افرادوملل درگذشته نه تنها برای عبرت اندیشمندان برای برنامه ریزی و دستیابی به بصیرت ذکر شده بلکه به ضرس قاطع میتوان ادعا کرد که تا روز قیامت تکرار خواهد شد زیرا در غیر این صورت بشر به کتب آسمانی دیگرنیازمند می بود. تمام حقایق مطلق مانند اخلاق و عدالت را باید در قرآن جستجو کرد.  واقعیات اجتماعی که ثمره قوانین و مقررات ساخته دست بشرهستند همگی نسبی هستند.  حال سوال مقدر این است که باید به ریسمان الهی چنگ بزنیم یا به ساخته ها و پرداخته های دست بشری که به اقتضای افکارخود و واقعیات جوامع هر از گاهی رنگ و بوی جدیدی به خود می گیرد که از آن حرص وولع و جنگ و خونریزی بیرون می آید؟  اصولا نه تنها پولطلا به هیچوجه از تمدن اسلامی بیرون نمی آید بلکه زدن برچسب تمدن اسلامی به آن جفای بزرگی است.     

به شعار بدون پشتوانه پولطلاایرادات متعددی وارد است از جمله:                                                                  

1- عدم شناخت صحیح از موضوع (یعنی شناخت پول به معنای عام و خاص آن). 2 ابهام درهدف از ارائه پیشنهاد. 3- عدم ارائه ادله روشن برای رسیدن به هدف این پیشنهاد. 4- فقدان نقشه راه رسیدن به هدف و مشکلات متعدد در مبادلات داخلی و در ارتباط با دنیای خارج 5- سستی دلیل ویا دلائل اثبات تحقق هدف. و نیز ضرورت دارد که پاسخ تمام موارد پنجگانه از قرآن ومکتب اسلام و تمدن اسلامی نشات گرفته باشندزیرا نباید  بدون دلیل هیچ ادعائی را پذیرفت. 

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.

منطق پیشنهاد دهندگان شعار پولطلا عاری از رنگ تعلق نیست. آنهم تعلق به مائده های زمینی مانند "طلا" ونیز افکار منحط آقای هایک ضد انسانیت!! در حالی که در این کشور اسلامی همگان باید رنگ تعلق الهی پیدا کنیم.  این کار هم باید از طریق معرفت و شناخت انجام شود و هم از طریق تعقل- استنباط و عمل. خداوند با صراحت گفته است که من انسان را برای خودم و و برای اینکه من را عبادت کنند خلق کرده ام. این نیز بدیهی است که این انقلاب به دلیل رنگ تعلق الهی داشتن پیروز شد نه با طلا!! ادعا میکنم که تعلق این نوشتار صبغه الهی دارد و تعلق پولطلا و طلا صبغه زمینی و لیبرالیستی.

و اما موضوع پول(طلا) و سرنوشت آن:                                                                                                  

ورود به بحث تاریخچه پولهایی که قابل تبدیل به طلا بوده اند و درچه زمانی در غالب کشورهای دنیا منسوخ شده اند در این جا در خصوص موضوع اصلی به ما کمکی نمیکند. معهذا مرور سریع موید آن است که انگلستان برای اولین بار در سال 1821 استاندارد طلا را به رسمیت شناخت و بعد از آن به تدریج بقیه کشورها به این استاندارد روی آوردند ونیز تدریجا بنا به دلائل ملی از آن جدا شدند.  این وضع همچنان ادامه داشت تا بحران بزرگ 1929-33 که ابتدا از امریکا شروع شد و به سایر کشورها سرایت کرد. در این سال بود که دنیا از این نظام پولی دست کشید.  حد اکثر زمانی که این نوع پول ها در جریان بودند به استناد مطالعات انجام شده در حدود پنجاه سال بوده است آنهم به دلیل اینکه طی این سالها مشکلات پیچیده ای رخ نداده و اسناد نشان میدهد که این وضع به دلیل استفاده از استاندارد طلا نبوده است.  نظام سرمایه داری مبتنی بر ربا (بهره) به دوعلت عمده که یکی به قوانین و قواعد ساخته شده بشری برمیگردد و دیگری به سرنوشت محتوم در قرآن همواره دچاربحرانهای غیر قابل درک و پیش بینی (به اعتراف اقتصاددانان غربی مانند پاول کروگمن) شده و خواهد شد. منظور از قوانین و قواعد بشری قواعد و الگوهای اقتصاد سرمایه داری است که در اولین پیام علیرغم تائید خالقیت خداوند ربوبیت او را تاکنون نپذیرفته اند یعنی دست خداوند را از جامعه کوتاه کرده اند.

  در چنین فضائی انسان نه تنها موجود تک بعدی بوده  بلکه به او تلقین کرده اند که اشباع ناپذیرمی باشد و به این صورت به دنیا (افراد و حکومت ها) معرفی شده که نتیجه آن حرص و طمع در مقیاس فردی (برای مصرف کننده به صورت حد اکثر کردن مطلوبیت وحد اکثر کردن سود برای تولید کننده است که حاصل آن چیزی جز هرج و مرج و تعدی به حقوق دیگران نیست)  ودر سطح بین المللی به جهانخواری –استعمار- جنگ و خونریزی منجر میشود. نتیجه نهائی آنکه در این نظام انسان در اسفل السافلین قرار دارد و پول (طلا و امثالهم) در اعلی علیین.  و این چیزی نیست جز فراموش کردن کرامتی که خداوند برای آدم قائل شده است.

در تمدن اسلامی دست خداوند در کلیه شئون هستی دیده میشود که اگر دست اورا فقط از عالم بشری قطع کنیم انتخاب پولطلا توجیه پذیر خواهد بود.  و حرص و ولع انسان را به سوی جمع کردن طلا سوق داده و "کرامت" اودر گرو میزان طلائی خواهد بود که با تعدی به حقوق دیگران (بر اساس فرض موهوم اشباع نا پذیری) بدست می آورد و مانند اقتصادهای لیبرالیستی انسان همچنان در اسفل السافلین و پولطلا در اعلی علیین جا خواهد گرفت. 

سوال دیگری که در شعار فوق مجهول است آن است که اصولا طلا چگونه بدست آمد ه و می آید؟  آیا طلا حتی به صورت شمش از دل زمین بیرون آمده و بدون زحمت و کار به دست مردم رسیده؟ یا آنکه معادن طلا با تلاش و کار انسانها کشف شد و با کار و سعی مردم تبدیل به شمش شده و در ازای کار به عنوان دستمزد به مردم داده شده است.  طلا چکیده دسترنج و کاراست و کار و کوشش در آن متبلور است. 

در پیشنهاد شعار پولطلا رابطه علیت بکلی مورد غفلت قرار گرفته است.  از کوشش و سعی است که میتوان به طلا دست یافت ولی الزاما از طلا نمی توان به کار و کوشش دست پیدا کرد.  در شعار مورد بحث  آدرس اشتباه به مردم داده شده است.  کرامت انسان به کار مفید برای جامعه بستگی دارد.  انتخاب و هدف ما بر اساس مکتب اسلام و قرآن چیست؟  هدف ما حفظ و صیانت از کرامتی هست که خداوند به آدم داده است هدف این آدم با قدری تسامح در این مصرع آمده است: گر در طلب گوهر جانی جانی. مع الاسف قدر این گوهر مورد غفلت قرار گرفته است. قدر و ارزش گوهر جان را چه کسی جز خداوند باریتعالی میداند؟  چگونه است که رسول اکرم فرمودند:بد ترین افراد کسی است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد؟  اجازه دهید که اگر قدر این گوهرها را نمی شناسیم حد اقل از وجودشان یادی کنیم و به خاطر بسپاریم که همان طور که در بالا ذکر شد از طریق همین "گوهرهای جان" می توان به "طلا" رسید و نه بر عکس. 

امنیت کشوربا چند تن شمش طلا قابل معاوضه است؟ همین گوهر ها بودند که امام راحل (نزدیک به این مضمون) گفتند که طرفداران ما در گهواره هستند. بعد از گهواره در دامان مادرهای بهشتی با اسلام آشنا شدند و پدرانشان در تربیت دینی سنگ تمام گذاشته و خودشان در مکتب قرآن با جهاد اکبرصیقل داده شدند (مانند ارتشی ها- سپاهی ها- و بسیجی ها و جهادگرها و امثالهم) ونه تنها ایشان در جنگ تحمیلی آسمانی شدند بلکه این گوهرها بعد از جنگ نیز پس از سالها جهاد با دشمنان کشور اسلامی بسیاری از این پدیده ها مانند شهید صیاد شیرازی وسردار دلها (شهید قاسم سلیمانی) و هزاران گوهرهای دیگرآسمانی شده وبسیاری دیگرهمچنان برای آسمانی شدن در صفوف فشرده آماده هستند. این گوهرها ی جان نه تنها به همان کرامتی را که خداوند به انسان تفضل کرده است رسید ند بلکه بشارت انبیاء و اولیای الهی را برای بشریت احیا کردند و برای ایران اسلامی شکوه و عظمت جهانی آفریدند که اگر چنین گوهرها ئی پای میز مذاکره بنشینند توانائی قانع کردن ابر قدرت ها را خواهند داشت ولی ارائه پولطلا در مذاکرات در هر میزان جز نشان از ذلت و خواری ندارد و بدیهی است که طرف مقابل چه رفتاری خواهد داشت. سوال: چه میزان پولطلا میتوانست شوروی را به مداخله نظامی و همسوی با ایران در سوریه بکشاند؟ قضاوت با خواننده منصف است که قدر و عظمت این گو هر ها را بشناسد و با غرور به ایشان افتخار کند.

در این لحظه غرور آمیزبه عنوان یک اقتصاددان ضرورت دارد که به سوالی که همواره در ذهن بسیاری از هموطنانمان رسوخ کرده و کمتر پاسخ قانع کننده شنیده اند که چرا با داشتن انبوهی از گوهر های جان اوضاع اقتصادی کشور تا این حد به انحطاط رفته است؟  گر چه امید نویسنده این سطور این بود که پاسخ این سوال تا این مرحله داده شده باشد ولی تکرارآن را بلا اشکال می داند.  برای من بار ها به اثبات رسیده است که مداخلات طولانی و همه جانبه اقتصاددانان لیبرال در تمام امور اقتصادی چه در سایه و چه علنی و حمایت چند جانبه از آنها در پیاده کردن تز آقای هایک عمده ترین علت این مشکلات بوده است.  مسئله تحریم ها ی ظالمانه که بحث جدیدی نیست و لی به صورت مفر قوی در دست همین تصمیم گیران قرار گرفته است. 

درک تصمیمات اقتصادی نا درست برای هیچ فرد ایرانی مشکل نیست.  تصمیم سازان مشکلات اقتصادی را همواره سیاسی و جناحی کرده اند و دست اقتصاددانان مخلص و پاک دست را به همین بهانه در این امور قطع کرده اند در حالی که اقتصاد برای کمک به سیاست باید بکار گرفته باشد.  سوگند رئیس جمهور برای صیانت ازقانون اساسی به منظورحفظ کرامت افراد و خانواده هایشان معیاری هست برای صداقت دولت. آیا با دعوت و یا نفوذ لیبرالها در رده های تصمصم گیری توانائی این را داشته ویا دارند که از اصول قانون اساسی پیروی کرده و از آن صیانت کنند؟  آیا پیاده کردن سیاستهای اقتصادی بیگانه درانجام وظیفه حفظ کرامت انسان موفق بوده است؟  فقر و بیکاری برای انسان کرامت می آورد؟ در وضعیتی که دهک های درآمدی متوسط در حالی که بارعمده اقتصادی کشور بر دوش آنها است و همواره در سراشیبی تنزل به دهک های پائین تر قرار گرفته اند موجب افتخار است؟ حاشا و کلا!! تاریخ در مورد این افراد چه قضاوت خواهد کرد؟

 سوال ما از خودمان ( وقطعا سوال شهدا از ما) این است که ما درپشت جبهه های جنگ چه کردیم و چکار قرار است بکنیم؟  آنچه را که به غالب مردم گذشته است با پوست و گوشت خود لمس کرده اند ولی به نظر می آید که برای تسلای دل میلیونها ایرانی پیشنهاد پولطلا شده است که باید در صدد تعیین آبشخور آن بود.   

چه کسانی پول طلا را حتی پس از جنگ جهانی دوم تجویز کرده اند؟  آقایان هایک و گرینسپن- که آشنائی با افکار ایشان سر نخی به دست ما میدهد. اگر از افکار مالیخولیا ئی و ضد انسانی آقای هایک مطلع باشیم خواهیم دانست که در جوار آقای گرینسپن کلیمی که 19 سال در راس سازمان پر رمز و راز فدرال رزرو امریکا قرار داشت کشش آنها را به سمت و سوی پول طلا درک می کردیم.

هایک که در سال 1974 به اتفاق "گونار میردال" برنده جایزه نوبل در اقتصاد شد یکی از مهم‌ترین نمایندگان موج نئو لیبرالیسم پس از جنگ جهانی دوم به‌شمار می‌رود. مجهول بودن این عنوان هم علت و هم معلول قدرت آن محسوب میشود که گذشته از خسارات جبران ناپذیر بین المللی نقش عمده ای در بحران مالی بین المللی 2007-2008 داشته است.  پیام آنها آنقدر شدید بوده که کمتر کسی آنرا به عنوان یک ایدئولژی می شناسد در حدی که این فلسفه از یک تلاش آگاهانه جهت تغییر شاکله زندگی و تغییر کانون قدرت صورت گرفته است.

عبارت نئولیبرالیسم در سال 1938 در شهرپاریس رقم خورد.  در میان نمایندگان حاضر دو نفر از تبعیدی های اتریش به نامهای "لودویگ فون میزس" و  "فردریش هایک"  بودند که برای توجیه این ایدئولژی آمده بودند. کتاب "راهی بسوی بردگی" هایک (1944) مانند کتاب "بوروکراسی" میزس طرفداران زیادی پیدا کرد.  این کتابها نظر برخی از اشراف و ثروتمندان وقت را به خود جلب کرد زیرا که آنرا در فلسفه مورد بحث فرصتی برای رهائی از مقررات و مالیات یافته بودند.  زمانی که هایک در سال 1947 اولین سازمانی را که برای ترویج نئولیبرالیسم تاسیس کرد مورد حمایت اشخاص میلیاردر و بنیادهایشان وا قع شد.  در لابلای این بحث های شیرین برای ثروتمندان مطالب فریبنده ای نیز وجود داشت از جمله آنکه هر گونه کوشش در جهت محدود کردن رقابت به آزادی لطمه میزند.

  و نیز: 1- مالیات و مقررات باید به حد اقل برسند. 2- خدمات عمومی خصوصی سازی شود.3- سازمان های کارگری و چانه زنی دسته جمعی توسط اتحادیه های کارگری نشانه ای از مخدوش کردن عملکرد بازار است که مانع ایجاد سلسله مراتب طبیعی برای بازندگان و برندگان می شود. 4- غیر عادلانه بودن درآمد و ثروت یک فضیلت بشمار می آید زیرا که پاداشی برای مطلوبیت (ایجاد کار) و و مولد بودن ثروت می باشد که (از نظر آقای هایک) باعث تقویت همه خواهد شد.5- تلاش برای ایجاد یک جامعه عادلانه ترهم ضد تولید هست و هم موجب انحطاط اخلاقی. 

در اینجا قدری تامل لازم است که در این فرمانها چه معنویتی وجود دارد.  ثروتمندان به خود می بالند که ثروت خود را ازشایستگی (بدون در نظر گرفتن امتیازتی از جمله آموزش- ارثیه و طبقه اجتماعی-اقتصادی) داشته اند و کمک کرده که درحفظ آنها بکوشند.  و اما فقرا خود را برای شکستشان - حتی اگر برای تغییر موقعیت خود تلاش حد اقلی کرده باشند -سرزنش می کنند.

توصیه های پیشتازان مکتب اقتصادی نئو لیبرالیسم را پی می گیریم.  6- بیکاری ساختاری اهمیتی ندارد زیرا اگر فردی بیکار است به علت آن است که او "اهل کار" نیست. 7- هزینه سنگین مسکن اهمیت ندارد و اگر کارت اعتباری شما بی اعتبار است شما بی کفایت و کوته فکرهستید 8- مهم نیست که مدرسه فرزندان شما محوطه بازی ندارد. 9- آنهائی که از قافله عقب مانده اند بازندگان هستند.

در کشور ما هر از گاهی این فرمانها از حلقوم کسانی در می آید که یا صراحتا خود را منسوب به این مکتب پوچ و ضد انسانی میدانند و یا اینکه در پوشش تمدن اسلامی بدون کنکاش دراصالت آن و بی ارتباط با مکتب اسلام و قرآن شعار گونه مطرح می شود.  گروه اول از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون ضربه های مهلکی به اقتصاد کشور وارد کرده اند و تا زمانی که امور اقتصادی در دست آن ها است خواهند زد.  گروه دوم مورد انتقاد شدید تر هستند زیرا در لباس روحانیت پولطلا را بر خاسته از تمدن اسلامی میدانند و بنا به گفته امام راحل این گونه شعارها را به پای اسلام میگذارند.

در حالی که هر گزاز اسلام این گونه استنباطات انحرافی بیرون نمی آید.  فراموش نکرده ایم که امام چگونه از "گوهر های جان" جان بر کف صحبت میکردند و چرا مقام معظم رهبری از پدیده های قدرتمند سپاه و ارتش همواره با بصیرت کامل حمایت کرده اند به نحویکه ایران اسلامی قدرتهای بزرگ غربی را به زانو در آورده و ایران در صحنه بین المللی ودر منطقه تصمیم گیرنده اصلی شناخته شده است.  کم نیستند کشورهائی که در ذخائر طلا و ثروتهای خدادادی معتنابهی بهره مند هستند ولی کشور های اجنبی باید از امنیت آنها با پرداخت طلا حمایت کنند و بدیهی است که با نفوذ لیبرالها سرنوشتی شوم در انتظار آن ها است.

 به باور اندیشمندان لیبرال و آن گونه که آدام اسمیت در کتاب "نظریه احساسات اخلاقی" استعاره "آزادی و عدالت" را مطرح کرده‌است، بازار مثل بازی است که یک قواعد بازی داریم و یک نتایج بازی و بحث عدالت به رعایت قواعد بازی مربوط می‌شود. نتیجه بازی هر چه باشد عادلانه‌است. یعنی بحث عدالت در آن وارد نمی‌شود. حتی اگر یک بازیکن یا یک تیم شانس بیاورد و برنده شود و واقعاً استحقاق آن را نداشته باشد، نمی‌توانیم بگوییم این برد غیرعادلانه‌است؛ بنابراین روشن است که از دیدگاه لیبرال‌ها عدالت از بازار بیرون نمی آید.

به باور هایک نیز مفهوم عدالت اجتماعی اصول قانون عادلانه و آزادی است. وی استدلال می‌کند که حکومت قانون باید در برخورد برابر و یکسان با افراد به منزله موجودات و مصادیق ناشناس و نامعین به نابرابری آنان در بهره داشتن از امکانات بی‌اعتنا باشد.

اینکه ما هایک را ضد انسانیت خواندیم ناشی از افکار او در جملات اخیر میباشد.  بدیهی است که کسانیکه ربوبیت خدا را قبول ندارند و در نتیجه آفریننده هستی را نمی شناسند از عدالتی صحبت میکنند که ساخته و پرداخته دست بشر است و نتیجه اش همان می شود که در بالا ذکر شد.  بازاری راهم که بر اساس گزاره های اولیه اقتصاد تعریف میکنند عدالت در آن جائی ندارد.  در حالی که تاریخ نشان میدهد که بشریت همواره از ظلم و بیعدالتی رنج برده است. کشور هائی که برنامه لیبرالیستی را یکی بعد از دیگری پیاده کرده اند همگی دچار بن بست شده اند. فراموش نکرده ایم که بحران مالی بین المللی 2007-2008 چندین سال قبل از کورونا اتفاق افتاد. فقط کافی است که به مصاحبه اعتراف آمیز پاول کروگمن که ده سال پس از بحران بین المللی انجام داد توجه کنیم که چه به سر کشورهای سرمایه داری آمده است. 

فضیلت  دیگری را که به درستی به آقای هایک نسبت می دهند این که او را "پدر یزرگ" بیت کوین استعمار گرانه می دانند!! که قیمت آن در بازارهای سفته بازی دنیا بیش از   54000دلار میباشدکه از حلقوم دیگری در ایران صدای تبدیل دلار به بیت کوین می رسد!! که واضح است که اقتصاددانان لیبرالیست برنامه های هماهنگ داشته و در بازه های زمانی متفاوت آن ها را اعلان و پیاده می کنند.  تفاوت هایک با فون میزس در این بوده که میزس انعطاف نا پذیر و کله شق بوده در حالی که هایک سازشکار.  احتمال دارد که به همین دلیل و نیز طرفداری ثروتمندان ایدئولژی ضد انسانی او موجب دستیابی به جایزه نوبل مشترک بوده باشد که نصیب میزس نشد.

برای من و بسیاری از امثال من سوال دیگری در مورد هایک مطرح میشود و آن این که آیا ایشان در زمانی که باتفاق گونار میردال جایزه نوبل را دریافت کرد و چه بعد از آن از کالاهای عمومی که ساموئلسون در سال 1954 به دنیای اقتصاد معرفی کرد بی اطلاع بوده؟ چگونه میتوان پذیرفت که آموزش- امنیت- اجرای عدالت در دست بخش خصوصی باشد؟ به نظر میرسد که او حتی با اصطلاح آثار خارجی (بیرونی) که پیگو آنرا در سال 1920 معرفی کرده بود نیز بیگانه بوده.  کالاهائی که آثار خارجی مثبت دارند معیاری هست برای آنکه دو لت ها آنها را تحت عنوان "کالای عمومی" تولید کنند زیرا که بخش خصوصی که در صدد حد اکثر کردن سود خود است در چنین شرائطی کمتر از دولت تولید می کند. 

ایشان حتی از تمرکز زدائی در پول صحبت کرده و تولید پول خصوصی را توصیه میکند!!  او مانند این است که تا سال 1992 در قصبه ای زندگی کرده بوده که امکان به جریان انداخمن پول خصوصی وجود می داشته ولی نه در یک کشور و در سطح بین المللی!!  مثال مشابه آن همین پیشنهاد پوشالی پولطلا است که کینز که به حق انیشتین علم اقتصاد لقب گرفت آنرا "پول مرده" میدانست.  جالب است که خواننده این سطور به کلماتی که کینز در مورد هایک گفته است مراجعه کند.  جالب تر از آن اینکه آقای هایک ضد انسانیت که توانائی مناظره با کینز را نداشته در مورد اومیگوید که کینز اقتصاد نمی دانسته!!!  توجه داریم که هایک یکی از اقتصاددانان مکتب اتریشی بوده در حالی که کینز مبدع مکتب جدید کینزی بوده است. 

جالب است که بدانیم شرائطی که گرینسپن برای اجرای موفقیت پول طلا قائل بود از چه قرار بوده.  گرین‌اسپن طرفدار استاندارد طلا است، مشروط بر اینکه "اول همه‌ شرایط آن مهیا باشد، یعنی:1- بودجه متوازن و تجارت آزاد باشد،2- تورم به کلی محو شده باشد، 3-همه تفکر مناسب اقتصاد بازار آزاد را به دست آورده باشند، و غیره. بعد هم احتمالا خواهد گفت من با تجارت آزاد موافقم مشروط به اینکه همه‌ شرایط آن مهیا باشد، یعنی: 1-بودجه متوازن و اتحادیه‌ها ضعیف باشند،2- پایه‌ پولی طلا باشد، 3-همه تفکر مناسب بازار آزاد را داشته باشند؛ و همین طور الی آخر.

و اما پاسخ هایک و شرائطی را که او برای موفقیت بازار آزاد و بنا کردن یک نظم اقتصادی منطقی لازم است به صورت طرح سوال  در آورده و اشاره میکند که با حفظ مفروضات خاصی که میدانیم پاسخ ساده است مشروط بر آنکه : 1- کلیه اطلاعات لازم در اختیار ما باشد. 2- در صورتی که بتوانیم با یک نظام تر جیحات داده شده شروع کنیم. 3-در صورتی که به اطلاعات کامل دسترسی داشته باشیم آنگاه است که موضوع یک بحث منطقی تبدیل می شود.

اطلاع از مطالب بالا گذشته از شنا سائی مراجع تقلید اقتصاددانان لیبرالیست حاوی نکات آموزنده ای هستند از جمله آنکه: 1- هایک تا چه حد ساده اندیش بوده که میتوان سازشکاری او را به آن مرتبط دانست. 2- از کسی باید تقلید علمی کرد که اعلم و افضل از مقلدین باشد. 3- تاسف نسبت به اینکه چرا لیبرالیست های کشور ما یک لحظه نسبت به علم مرجع تقلید خود شک نکردند در حالی که میدانیم علوم عقلی با سوال و تشکیک پیشرفت می کنند و شک اولین قدم یقین است. 4- چرا و به چه علت فرد یا افرادی باید پیدا شوند که تیشه به ریشه مملکت خود بزنند؟ اگر حتی مسلمان هم نباشند( که انشا الله هستند) لا اقل آزاده باشند. 5- چرا برخی از افراد گوهر وجود خود را برای زرق و برق این دنیای فانی به ثمن بخس می فروشند؟ 

 به نظر می آید که با طرح مطالب بالا پاسخ خود را از مرجع تقلید لیبرالیست ها میتوان گرفت زیرا همانطور که ذکر شد هایک فردی ضد انسانیت بوده و به عدالت کاملا بی اعتنا.

راه چاره چیست؟  قطعا پولطلا نیست بلکه رویش روز افزون گوهر های جان هم در مرز ها و هم در داخل میباشد.  در اصطلاح اقتصادی منظور همان "سرمایه انسانی" است که باید با فراهم آوردن و حفظ شرائطی که در مورد آنها سرمایه گزاری در حد خود کفائی صورت گیرد.  حد کفاف یعنی بیرون راندن لیبرالها از تمام مراکز تصمیم گیری بالاخص در محیط های آموزشی در تمام سطوح.  این روش همان است که شهید بزرگوار مطهری از قول حضرت علی (ع)  به این مضمون گفتند که فساد از بالا شروع میشود و به پائین سرایت میکند و اصلاحات ازپائین.  لیبرالها با انحصاری کردن مشاغل تعیین کننده و کمکهای همه جانیه منشا فساد و تخریب یوده اند بنا بر این کتنون فساد برای همه روشن است و باید از همتنجا شروع کرد.

اجتماع گوهر های جان مانند رودخانه ایست خروشان که چون همواره جریان دارد و در حال حرکت است زاینده بوده و رویش آفرین است.  در حرکت است که اتفاقات با شکوه رقم میخورد و توانائی مبارزه و حذف فساد را از بالا دارد.  این موضوع را برای ساختن کشور عزیزمان نباید دستکم گرفت زیرا صراط مستقیم همین است: ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.   پیروزی درجنگ تحمیلی و بعد از آن تا کنون اطمینان خاطر برای همگان بوجود آورده است معهذا در خصوص زایش و پرورش گوهر های جان در زمینه های گوناگون جهت تحقیق در موضوعات مختلف اقتصاد اسلامی دچار ضعف هستیم و اگر اقدامات اساسی و عاجل صورت نگیرد زمینه برای گسترش بیشتر تفکر لیبرالی فراهم خواهد شد. 

گفته شد که همیشه ثمرات گزاره های علمی تحت شرائطی خاص محقق میشوند و در و پیکر دارند و هر گزدر تمام شرائط امکان تحقق ندارند.

در حالی که پیشنهاد پولطلا کاملا بی در و پیکر است در نتیجه علمی نیست. طرفداران پولطلا اعلان کرده اند که:

پولطلا، طرح پیشنهادی موسسه تحقیقات راهبردی تمدن اسلامی (متا) برای برداشتن گام دوم انقلاب است که به نظر ما، ایده سیاسی برآمده از متون اسلامی، برای عبور جمهوری اسلامی از گردنه سخت اقتصادی موجود است. پولطلا، ایده فرآوری شده سیاسی، برای تحقق تمدنی اقتصاد اسلامی، در بستر کنونی جمهوری اسلامی است.

مطالب ایشان بازی با کلمات هست. تجربه به ما نشان داده است که با شعار نمی توان کشور را اداره کرد. برای پیاده کردن هر پیشنهاد سازنده ای بستری لازم هست ولی نه برای شعار. لازم به تکرار است که این شعارمطلقا از متون اسلامی بیرون نمی آید.  و نیز آنچنانکه  خواهد آمد بنا به گفته مقام معظم رهبری نا خواسته وارد نقشه دشمن (یعنی اقتصاددانان لیبرال) شده اند.  به حکم قرآن پیشنهاد دهندگان پولطلا باید تحقیق کنند که منشا این صدا در کجا هست و چرا در چنین شرائطی از حلقوم یکی دو نفر بیرون می آید؟

حال که پیشنهاددهندگان توانائی تنظیم شرط و یا شروط تحقق آن را نداشته اند ذیلا برای هدایت ایشان سوالات زیر را مطرح می کنم: 1- چگونه میتوان در شرائطی که اقتصاد لیبرالیستی سال ها است که در کشور حاکم است و نظام بانکی ربوی به اعتراف علمای عظام و اقتصاددانان مسلمان ( به تعبیر دیگر مهندسان ملکوتی) کل مملکت را گرفته چگونه ارزش پولطلا تثبیت می شود؟ 2- طلا که یک کالای بین المللی هست ومورد سفته بازی های کلان در سطح بین المللی قرار دارد بطوریکه در سال 1934 هر اونس آن برابر 35 دلار بود  و امروزه از مرز 1700 دلار گذشته میتواند به عنوان معیار در تمدن اسلامی قرار گیرد؟  3- با باز بودن دروازه های کشور مبادلات بین المللی چگونه انجام خواهد شد؟ آیا طلا بدهیم و دلار بگیریم؟ که در این صورت به نقطه ای که هستیم خواهیم رسید 4- شرائط بازار های داخلی برای قیمت گزاری انواع کالاها و خدمات درجهت تثبیت سطح عمومی قیمت ها کدام هستند؟ 5- در شرائط رکود که سطح عمومی قیمت ها کاهش می یابد مبالغ اضافه پرداختها چگونه تسویه میشوند؟ 6- هزینه مبادلات خرد داخلی چه میزان خواهد بود؟ 7- باوجود بانکهای ربوی که ثروت ثروتمندان فزونی می یابد نا برابریهای آینده چگونه اصلاح میشود؟ 8- کسر بودجه های کشور که سالها در گیر آن بودیم و به صورت یک مشکل مزمن در آمده است چگونه تامین می شود؟ 9-نقشه راه تحقق هدف تثبیت سطح عمومی قیمت ها چگونه طراحی شده است؟

باعث تعجب است که موسسه ای که در صدد مطالعه در تمدن اسلامی هست از حرام مسلم خدا( احل الله البیع و حرم الربوا) با تمام بدبختی هائیکه قرن ها است برای ابناء بشر هدیه آورده است گذشته و چون حرفی برای گفتن و احیاء تمدن اسلامی نداشته به پولطلا متوسل شده است!!  یکی دیگر از موارد جهل این آقایان ممکن است این باشد که نمیدانند که بانکهای ربوی بر اساس ربا(بهره) مرکب وام می دهند و از این طریق وامهای انباشته شده و احد های تولیدی را به ورشکستگی سوق می دهند.  به احتمال قوی اطلاع دادن به ایشان از ماهیت و قدرت تخریبی بهره مرکب می تواند آموزنده باشد.

 قدرت بهره مرکب در حدی است که انیشتین آن را قوی ترین نیروی هستی می داند. یک مثال میتواند قدرت این نیروی عظیم را بهتر نشان دهد. در آلمان محاسبه شده است که مقدار پول بدست آمده در اثر بهره مرکب با نرخ بهره 5% برای یک فینیک (یک صدم مارک) از زمان تولد حضرت مسیح (ع) تا سال 1990 عددی تعجب آور و غیر قابل باور بدست می آید که با اعداد ریاضی قابل درک نیست و تنها می توان آن را با مقیاس وزن کره زمین سنجید. در حدود 134 میلیارد گلوله باندازه کره زمین و از جنس طلا!!! و نیز بر اساس قاعده 70 اگر این عدد تقسیم بر نرخ بهره شود تعداد سال هائی که پول اولیه دوبرابر میشود حا صل خواهد شد یعنی 70:5=14 سال خواهد شد. در حالی که بر اساس نرخ بهره ساده پول حاصل بعد از 1990 سال فقط بالغ بر یک مارک یعنی یکصد برابر می شد.

به نظر می آید که حل تمام مشکلات فوق الذکر درگروطراحی یک چارچوب و الگوی علمی و ابزار تحلیلی که مستقیما از قرآن (ثقل اکبر) و مکتب اسلامی بیرون می آید باشد. و این الگو چیزی نیست جز آنکه ابتدا ارکان اقتصاد اسلامی به وضوح ذکر شده و در همان چارچوب الگوی نهائی به تصویر کشیده شود.  این ارکان از نظر نویسنده این سطور عبارتند از یک مثلثی که در راس آن عدالت به عنوان هدف غائی قرار دارد و در زاویه دیگر تعاون و بالاخره در زاویه سوم رفاه اجتماعی. همچنانکه در مثلث زیر که بر اساس قواعد و دستورات اسلام بر آمده از بر آیند این سه نیرو کرامت انسانی تامین و تضمین می شود ونه به عنوان یک اجیر که مانند ابزار تولید ( وحتی کمتر از او) با اودر نظام سرمایه داری لیبرالیستی رفتار شده و میشود به طوری که حتی او را مسئول فقر و بیکاری خود می داند و نیزدر حالی که برای ابزار تولید ذخیره استهلاک برای باز سازی یا جانشین کردن آن منظور میشود ولی نه برای کارگر. اصولا نظام ربوی وکرامت انسانی با هم سازگاری ندارند.

  برای انسانهای اجیر - مدیون - ورشکسته و تحقیر شده چگونه میتوان کرامت تعریف نمود؟  این افراد و خانوا ده هایشان در جامعه آثار سوء روانی بجای خواهند گذاشت که میتوان بسیاری از نا هنجاری های اجتماعی را از این زاویه بررسی نمود بالاخص آنکه افراد ثروتمند و به اصطلاح "تازه به دوران رسیده ها" نیز در همان جامعه حضور داشته باشند و مورد احترام دیگران قرار داشته باشند و حتی یک برخورد آنی داشته باشند. ما از اختلاف درآمد های مشروع صحبت نمیکنیم. ذیلا یک نمونه از وسیله جلوگیری از ایجاد شکاف در آمدی و ثروت ذکر خواهد شد. این که انسان از طرف خداوند یه عنوان خلیفه الله انتخاب شده است کرامتی دارد که با طلا و دیگر ذخایر زیر زمینی مطلقا نباید در کفه یک ترازو قرار داده شود. خداوند نگران رفتار و عمل تمام انسانها است نه فقط کارگران و مسلمانان. هم ظاهر و هم باطن قرآن بروی همه باز است و در اختیار تمام ابناء بشر قرار دارد. هر کس بقدر همت – تفقه و اندیشه از آن بهره میگیرد و برخی فقط روخوانی میکنند در نتیجه چیزی عایدشان نمیشود.  قرآن برای آدم سازی و معرفت آمده و آدم شدن فقط با تفکرو تجرید از کلیه آیات میسر میشود.

در این الگوبر اساس حدیث نیوی که:"کلکم راع و کلکم مسئول..." محتوای تعهد و مسئولیت مشترک را بین افراد بیان میکند که ما آنرا به "تعاون" و همفکری عملی تعبیر کردیم که از جمله کلمات قرآنی هست و مصداق آنرا در:" و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا" می یابیم.  بر این مبنا جامعه اسلامی را یک تعاونی کل میدانیم که اجزاء آن را تعاونی های کوچکتر تشکیل داده اند(همان واحد های تولیدی کوچک و متوسط که بیشترین اشتغال کشور به آنها تعلق دارد و که مشارکت یکی از انواع آن است). یکی از اقتصاددان غربی آقای "وایتزمن" شراکت را وسیله ای برای غلبه بر رکود تورمی معرفی کرده است. در الگوی تعاونی ما رای گیری بر خلاف آنچه که متداول هست و هر فرد یک رای دارد وبر خلاف عقل و شرع میباشد که این خود مانع ترقی و توسعه آن ها شده است  حق رای بر اساس قابلیت های اعضای تعاونیها ( مانند تحصیلات- تجربه-رتبه بندی مشاغل و امثالهم که مالکیت معنوی نامیده میشود) تعیین میشود. یعنی در یک جلسه تعداد آراء  قطعا بیش از تعداد نفرات خواهد بود که این خود انگیزه برای آموزش کارکنان و رشد تعاونی خواهد بود. زیرا هیچ دلیل عقلی برای "هرفرد یک رای" در تعاونی هاوجود ندارد زیرا در اینگونه موسسات افراد با مالکیت های معنوی متفاوت شرکت دارند و همه مشارکین همگن نیستند.  در مالکیت معنوی منطق عدالت بکار رفته است و آن اینکه: رفتار برابر با افراد نابرابر عین ظلم و بی عدالتی است.    

 عدالت که یک مفهوم متعدی (اقامه به قسط) و سیال (مانند وظیفه قلب می باشد که جریان خون را تا فرد در قید حیات است به میلیونها سلول بدن میرساند و توقف برای آن جایز نیست مگر به دلیل بیماری) می باشد که حکم می کند که حق کارگر که ناشی از سعی او در واحد های تولیدی می باشد  علاوه بر حد اقل معیشت زندگی به صورت مشارکت در سود همان واحد پرداخت شود( در این خصوص مقاله ای بر اساس بیانات رهبر معظم رهبری جهت توجه به معیشت کارگران تهیه شد که در برخی محافل ملاحظه شد و سعی شد نسخه ای برای ایشان ارسال شود که امید وارم فرصت مطالعه آن را پیدا کرده باشند).  در آنجا اثبات شده است که نه تنها میزان تولید افزایش پیدا خواهد کرد بلکه سود واحد تولیدی و در نتیجه در آمد کارگر افزایش می یابد.  حاصل کار آنکه تقاضای کل افزایش می یابد. نتیجه حاصل از اجرای عدالت بنا به گفته حضرت علی(ع) کاهش فقر است که عدول از آن ظلم و بیعدالتی است و افزایش فقر ثمره آن. عدالت در تمام زمان ها و مکان ها گمشده جوامع بشری است.  اگر اغراق تلقی نشود (اگر نه تمام بلکه) غالب درگیریهای داخلی و بین المللی ناشی از غفلت از این مائده آسمانی هست.

برای درک مفهوم عدالت ضرورت ندارد که به فلسفه متعالی و ذیقیمت (اسلامی ) مراجعه شود بلکه حتی در این یادداشت به یک مفهوم عملی نیاز داریم. از نظر ما و استنباط از فرمایشات معصومین علیهم السلام عدالت چنین تعریف میشود که: با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود. در اینجا دو نکته وجود دارد که لازم است توجه داشته باشیم: اولا این یک معیار عملیاتی است ونیاز به مباحث فلسفی نیست "آفتاب آمد دلیل آفتاب". ثانیا اولین قدم برای اجرای عدالت باید از طرف ما باشد نه از طرف مقابل ما.  واین تائیدی است بر سیره معصومین که اگر با صراحت چنین تعریفی از طرف ایشان نشده بدون تردید مورد تائیدشان قرار می گرفت.  مفهوم عدالت صرفا نظری نیست بلکه معطوف به عمل است و کلیدی ترین مفهوم در فلسفه اخلاق- سیاست و حقوق است. "جان راولز" در کتاب ارزشمند خود در باب عدالت مینویسد:" عدالت اولین فضیلت برای نهاد اجتماعی است" و نیز اضافه می کند که تعاون شرط تحقق عدالت است.  در دیدگاه مبدع نئولیبرالیسم (آقای هایک) عدالت اصولا جایگاهی ندارد.

  آیا از جوامع بدون عدالت در گذشته و حال چیزی جز وحشیگری و استعمارگری و ظلم بیرون می آید؟ آقای هایک مروج این خصلت های ضد بشری نیست؟ آیا دنیای پسا لیبرالیسم دنیای بهتری شده؟  به اعتقاد این نویسنده مسبب خیلی از جنگ ها و نا آرامی ها و نسل کشی ها بسیاری از فلاسفه و اقتصاددانان بوده اند که از چهار پایان هم پست تر بودند. ما و بسیاری ازساکنین دنیا احساس غرور می کنیم که هوشیاری و بصیرت امام راحل و مقام معظم رهبری این افراد وحشی و خونخوار را به دنیا معرفی کرده اند. تمام این برکات از خود قرآن ومکتب اسلام می جوشد و نباید هرگز از این منابع فیاض غافل شد و از دیگران الگو گرفت و افکار آنها را دربلند گوهای این کشور اسلامی به صدا در آورد.

چگونگی دستیابی به رفاه اجتماعی به این صورت است که تولید کنندگان که از مزایای تداوم فروش و همکاری صمیمانه کارگران به دلیل مشارکت در سود منتفع میشوند احتمال ورشکستگی ناشی از وامهای با بهره های مرکب دیگر دغدعه آنها نخواهد بود و با اطمینان از تصمیم گیری های عجولانه و اضطراری فاصله خواهند داشت. 

نتیجه آنکه در ازاء همکاری هماهنگ تمام آحاد کشوردر ایجاد یک تعاونی کل و در بر گیرنده تعاونی های کوچکتر در واحد های تولیدی کوچک و بزرگ و اطمینان ناشی از عدم ورشکستگی (که ناشی از وام های ربوی و مشارکت با بانک ربوی هست) در نظام قیمت گزاری خود تجدید نظر کرده و به جای حد اکثر کردن سود سعی در حد اکثر کردن درآمد حاصل از فروش بر آمده و قیمت کالای ساخته شده را بر اساس هزینه متوسط تولید تنظیم خواهند کرد که متضمن حد اقل قیمت است.  در حد اقل قیمت است که غالب(اگر نه صد در صد) مردم توانائی خرید کالاهای تولید شده را خواهند داشت. حاصل نهائی آن است که در اصطلاح نظریه بازی (برد – برد) خواهد بود.

با قدری تامل و تعمق در موارد فوق روشن میشود که نه تنها از برآیند سه عامل مذکورکرامت انسانی حفظ و صیانت میشود بلکه حاصل تعامل بین آنها در واحد تولیدی با بازدهی به مقیاس کاهنده را به باز دهی به مقیاس ثابت ارتقاء داده و بازدهی ثابت به مقیاس را به بازدهی به مقیاس فزاینده تعالی می بخشد.

در سیاست قیمت گزاری استعمار گرانه غربی قیمتی که به دست مصرف کنندگان میرسد حد اکثر قیمت قابل تصور است.  نظام سرمایه داری را در اصطلاح اقتصادی نوعی از "نظریه بازی" میدانند که حاصل جمع جبری آن (مانند قمار خانه ها) برابر صفر است یعنی میزان برد دقیقا برابر میزان باخت هست.  در حالی که در الگوی پیشنهادی ما بازی از نوع "حاصل جمع مثبت و یا حتی فزاینده" می باشد که مع الاسف رسوخ طولانی اقتصاددانان لیبرال در مقامات تصمیم گیری مانع این تحول اجتماعی-انسانی شده اند. حاصل سیاست های اقتصادی ضد انسا نیت لیبرالهای غربزده خطرناک تر از "سلاح کشتار جمعی" است زیرا اگر این سلاح چند صد نفر را یکباره به خاک و خون میکشاند ولی سیاست های ایشان به سبب افزایش و گسترش فقر و بیکاری مزمن باعث فرسایش و مرگ تدریجی هزاران ایرانی شده اند و هر از چند صباحی طبقه متوسط و پاک دست جامعه که بار اقتصادی بر دوش آن ها است به طبقات پائین تر سوق داده میشوند.

این مقلدین به فرض غیر انسانی و ماکیاولیستی "اشباع نا پذیری" انسان نظام سرمایه داری پا یبندی نا گسستنی دارند بنا بر این است که کوتاه کردن دست این افراد از مراکز قدرت بالاخص مراکز آموزشی امری عاجل و سازنده است و مطلقا نباید نگران خلا حاصل از این تصمیم بود زیرا نه تنها هستند بسیاری از کسانی که سال ها است که حتی قبل از انقلاب اسلامی و سپس بعد ازقانون اساسی متکی به قرآن و احادیث برنامه های جامع و مانع اقتصاد اسلامی (بالاخص تامین مالی اسلامی) تهیه کرده اند که حتی غرب در حال سقوط و احتضار در نهایت مجبور است که آنرا به عنوان سومین نظام اقتصادی برروی امتیازات آن صحه بگذارد بلکه گوهر های بسیاری هستند که به آن ها فرصت استفاده از قابلیتشان داده نشده است. 

در این الگو ارکان ذکر شده به صورت یک واحدکل متصل به یکدیگردر آمده و مکانیزم های تعبیه شده آن را به صورت یک مدار متحرک و خود گردان در می آید که دیگر برای به چرخش در آوردن چرخ های اقتصادی مملکت به دخالت عمدی و غالبا مخرب نیاز نخواهد بود.  از تعامل سه رکن مذکور و انسجام دو به دوی آنها به موارد زیر دست خواهیم یافت:

1- تثبیت سطح عمومی قیمتها 2- اشتغال کامل 3- توزیع عادلانه درآمد(و ثروت) 4- رشد و توسعه پایدار و 5- ممانعت از رکود- تورم و رکود تورمی یعنی مصون بودن از نوسانات تجاری حاصل ازسیاست های کشور های استعمارگر.    

به این ترتیب است که از برآیند ارکان اقتصاد اسلامی کرامت انسان حفظ خواهد شد. روشن است که بستر و زمینه لازم و اساسی برای تحقق تمام زوایای اقتصاد اسلامی حذف مطلق بهره (ربا) و حذف هرگونه سفته بازی درتمام کالاهای بادوام میباشد.  بنا به اعتقاد کینز در جوامع سرمایه داری برای هر یک از کالاهای بادوام یک نرخ بهره بر حسب همان کالا وجود دارد.  در این مورد مثالهای متعددی از جمله نرخ بهره پول- نرخ بهره مس- نرخ بهره طلا- نرخ بهره منزل و بالاخره نرخ بهره کارخانه ذوب آهن میزند که ما نیز بر آنها تکیه داریم.  مضافا اینکه برای بازار ثانویه در بورس معتقد به مالیات سنگین در حدی قائل هستیم که سفته بازی دیگر جذابیت نداشته باشد.

بحث مربوط به ربا یا بهره از موضوعاتی هست که دو آیه شریفه: "احل الله البیع و حرم الربوا" ویمحق الله الربا و یربی الصدقات" که پرداختن به بسیاری از زوایای آن (از سه سال قبل از انقلاب اسلامی تا کنون) به فضل الهی و با توسل به راهنمائی های قرآنی با استفاده از روش زیربه آنها پرداخته ام: مطالعه- مطالعه- مطالعه بعد تفکر- تفکر-تفکرو سپس دست به قلم بردن. در چنین شرائطی هست که ارزش همین کاغذ هائی که بانک مرکزی چاپ میکند نه تنها تثبیت شده و با بکار گیری واقعی عقود اسلامی ( مانند مشارکت) واحد های تولیدی ورشکست نخواهند شد زیرا ورشکستگی زمانی اتفاق می افتد که وام با بهره های مرکب به واحد های تولیدی داده می شود و بار سنگین بهره های مرکب آنها را به گرفتن وامهای بیشترو متعدد برای پرداخت دیون قبلی مجبور میکند که نتیجه آن افزایش دیون نسبت به دارائیها و در نهایت ورشکستگی هست.

  ربا (بهره) در نظام سرمایه داری ظالمانه ترین شکل استثمار است که غالبا ثروتمندان از آن نفع برده و ضعفا به موجب اصل: حاصل جمع صفر" در آن نظام این هزینه ها را به طرق مختلف مانند تورم- بیکاری- رکود تورمی-فقر- خلق پول- کسری بودجه- مارپیچ دستمزد-قیمت می پردازند. به همین جهت بوده و هست که قبلا در یادداشتی اعلان کردیم که مبارزه با تحریم ربا برتر از پولطلا است. ربا ام الفساد است و تحریم آن از اصول مسلم قرآن و مکتب اسلامی هست و انسان متعجب میشود که "موسسه متا" این حرام مسلم قرآنی را برای اصلاح امور مسلمین کنار گذاشته و به یک موضوع مرده(پولطلا) برای سروسامان دادن به اقتصاد کشورپرداخته است.  هر قدر انسان خوش بین هم باشد نسبت به تعهد موسسه به قرآن و سنت دچار تشکیک میشود. در حالی که اگر چنین پیشنهادی مستقیما از طرف لیبرالیست ها برای تخریب بیشتر جامعه داده شده بود قابل توجیه مینمود.

یکی از نکات مهم در الگوی پیشنهادی ما که ممکن است هضم آن برای بسیاری از خوانندگان ساده نباشد این است که: چرا نباید نگران ورشکستگی واحد های تولیدی درمشارکت با موسسات تامین مالی اسلامی  بود؟  پاسخ به این سوال تعیین کننده نیاز به توضیحی دارد که در این فضای محدود نمیگنجد ولی بازگشت به عقبه مطالب ما در این نوشتار کمک میکند.  ضمنا چون رسیدن به این نتایج حاصل مطالعه- تحقیق- و تفکر پیوسته و انباشته شده در گذشته بوده فقط اشاره ای به آنها میشود و رسیدن به جزئیات برای رسیدن به نتایج بالا را به خواننده واگذار میکنم. 

خلاصه و تیتر وار آنکه: 1- تجمیع تمام سپرده ها در موسسات تامین مالی اسلامی "متما" در یک استخر واحد و به صورت مشاع2- حذف هرگونه وام ربوی در موسسات تامین مالی اسلامی "متما" 3- سپرده های تجمیع شده در"متما" بر اساس اولویت هائی که از طرف یک ارگان برنامه ریزی متعبد به اخلاق اسلامی) تعیین میشود و حافظ منافع اجتماعی هست با واحد های تولیدی بر اساس عقد مشارکت(که ستون فقرات تامین مالی اسلامی هست) در سود وزیان واحد ها شریک است (کارگران واحد های تولیدی نیزدر سود این واحد ها شریک هستند).  "متما" میتواند از دارائی های خود استفاده کرده و بعلاوه سپرده ها در مشارکت با واحد های تولیدی شراکت داشته باشد(سرمایه گذاری کند)  4- "متما" پس از برداشت سهم سود خود که حاصل استفاده از منابع خود است ودر سود واحد های تولیدی شریک بوده است برداشت کرده و مابقی که آن هم مشاع می باشد وسهم سپرده گذاران هست بین ایشان بر حسب زمان و مبلغ سپرده گذاری بین آنها تقسیم می کند.  5- "متما" که در صد ها پروژه سرمایه گذاری مشارکت کرده است ممکن است در صد نا چیزی از آنها زیانده بوده باشند که در نهایت سود کل حاصل شده مثبت خواهد بود و نرخ سود واقعی پرداخت شده به سپرده گذاران مثبت خواهد بود. 6- همواره ثابت شده است که نرخ سود سرمایه همیشه بیش از نرخ بهره وامهای پرداختی به سپرده گذاران در نظام سرمایه داری است که اولی حلال و دومی حرام مطلق معرفی شده است. 7- تعاون و معاضدت جمعی حکم می کند که برای رفع مشکل های واحد های زیانده کلینیکی به مشکلات رسیدگی کرده و آنهارا با استفاده از طرق مختلف مالی-فنی-اداری به جامعه تولیدکنندگان سودده باز گرداند. نتیجه نهائی آنکه همه نیروی انسانی در تولید و نیز در سود ونسبت به سهم خود شریک هستند. 

رسیدن به این حد از رشد فکری-اخلاقی اسلامی کار آسانی نیست و لی غیر ممکن نیز نمی باشد.  مضافا اینکه تمام اجزاء این الگو برآمده از قرآن و مکتب اسلام هست.  در چنین شرائطی بوده که همواره مقام معظم رهبری برای ساختن اقتصاد کشور تاکید بر انجام کارهای انجام شدنی داشته اند.         

چنین نتایجی مطلقا از پولطلا بر نمی آید زیرا این پیشنهاد تهی از هرگونه استدلال قرآنی و عقل سلیم می باشد. پولطلا که سهل است حتی اگر برروی اسکناسهای موجود هم معاذالله آیات قرآنی نوشته شود هرگز اتفاق عمده اقتصادی نخواهد افتاد(مگر به شرطها و شروطها). باید تکرار کرد که اقتصادددانان لیبرال سالها است که اقتصاد کشوررا زیر سلطه خود نگه داشته اند. به همین علت در موارد متعددی جلوی بروز توانائیهای انسانهائی راکه در مکتب اسلام بزرگ شده و با اقتصاد اسلامی واقعی (و نه التقاطی) آشنا شده اند و لی هنوز کاملا مانند گوهر های جانی که در جبهه ها به عالی ترین درجه خلوص رسیدند و خواهند رسید صیقلی نشده اند گرفته شده است. در اینجا "قانون گرشام" هم در مورد انسانها صادق است و آن اینکه: انسان بد (لیبرالها) انسان خوب(گوهر ها) را از گردونه خارج میکند. متاسفانه گوهر های دیگری که درداخل مرزهای کشور حضور دارند از امکانات و حمایت های لازم برخوردار نیستند.  در حالی که اگر زیر پرچم لیبرالها سینه میزدند دغدغه امروز و فردا را به مصداق "گر در طلب لقمه نانی نانی..." نداشتند وزندگیشان تا چند نسل بعد تامین بود ولی این گوهر های جان در پشت جبهه ها حسابگرهائی توانمند – دانا و دور اندیش بودند وهستند که با خدای خود وارد سرمایه گزاری پر سود شده اند که:" ان الله اشتری من المومنین اموالهم و انفسهم...". بازاری را که این گوهر های جان به آن ورود پیدا کرده اند بازاری هست که تنها خداوند ارزش واقعی آنها را می داند و بهیچوجه زیان در آن جا ندارد وبدیهی است که حسابگران واقعی بودند وهر گز خود را به ثمن بخس نفروختند و این درس بزرگی هست برای تمام نسل ها.  این گوهر ها مصداق:" گر در طلب گوهر جانی جانی" هستند. در یک حساب ساده میتوان نرخ بازدهی این سرمایه گزاری را محاسبه کرد که حتی با ارقام زمینی قابل قیاس نیست.  خوشا به سعادتشان. 

کوهر های جان در جبهه ها ی حق علیه باطل شایستگی های خود را در حد اکثر قابل تصور نشان داده-نشان میدهند و نشان خواهند داد زیرا این مسیر به اراده خداوند به مثابه رودخانه عظیم به جریان افتاده و متوقف نخواهد شد.  این به معنای آن است که کشور اسلامی ما به حول و قوه الهی از نظر امنیت خارجی با ریخته شدن خون شهدا تضمین شده است یعنی استقلال سیاسی و صیانت از مرزوبوم ما تامین شده و خواهد شد.  معهذا هنوز نتوانسته ایم از چنگال اختاپوسهای لیبرالیسم رها شویم ولذا موفق به پیاده کردن تمام ابعاد انسانی اقتصاد اسلامی نشده ایم و لذا است که باید گفت به آزادی در پیاده کردن و دستاوردهای اقتصاد اسلامی دست نیافته ایم.  خطر اقتصاددان لیبرال برای کشور ما کمتر از خطر "سلاح کشتار جمعی" نیست که باید هر چه زود تر این سلاح ها خنثی شوند.

مخلص کلام اینکه فلاح و رستگاری تمام آحاد ملت فقط به دو عامل (غیر از طلا و لیبرالیسم) نیاز دارد.  در موردعامل اول که امنیت باشد تضمین کافی وجود دارد ولی در مورد مسائل داخلی بهیچوجه نمیتوان به آنها اطمینان کرد و باید دست آنها مطلقا از اقتصاد کشوربریده شود.  این همان بلائی هست که امام راحل همان سالهای اولیه انقلاب به مسئولین(قریب به این مضمون) هشدار دادند که مبادا کشور به دست افراد نا اهل افتد که مع الاسف افتاد.

با تجمیع و تداخل فعالیت های دو نوع گوهر های جان و رهائی از لیبرالیسم است که تحت شرائطی که از دل مکتب قرآن و احادیث در آمده است همین اسکناسها به پولی تبدیل میشوند که رفاه اقتصادی-اجتماعی تمام آحاد مردم به موجب قانون اساسی تامین و صیانت خواهد شد یعنی هر فردی به اندازه سهمی که از سعی و کوشش خود در تولید داشته ( به مصداق:" لیس للانسان الا ما سعی" بهره مند خواهد شد.  در شرائطی که برای تحقق هدف الگوی ما ذکر شد پول به وجود آمده بنا به گغته امام محمد غزالی به صورت آئینه در می آید که کار و کوشش هر یک از افراد (حتی پیرزنی که در دور افتاده ترین نقطه با پنبه و رسمان کار می مند در آن منعکس خواهد شد به نحوی که هر اندازه افراد با صداقت و دست پاک کار کنند آئینه شفاف تر خواهد شد.  آئینه ای که پول فعلی در آن منعکس است توانائی نشان دادن هیچ جسمی را ندارد.  برای اطلاع افراد جستجوگر از نظر ما و در الگوی پیشنهادی ما "پول یک کالای عمومی غیر محض" است.  تکرار میشود که پولطلا چیزی جز شعار عوام فریبانه نیست بستری هم برای اجرا ندارد.  لیبرالیسم اقتصادی از خدا و راهنمائی های اوبکلی دست برداشته است در حالی که در الگوی پیشنهادی ما جز از کلام خدا و ائمه معصومین (علیهم السلام) از منبع دیگری استفاده نکرده و نخواهیم کرد زیرا تمام حقایق دنیا و آخرت را باید از این دو چشمه فیاض گرفت.  این کار به آسانی صورت نخواهد گرفت همچنانکه طراحی یک الگوی نسبتا جامع و مانع برای ما آسان نبوده و می دانستیم که راهی صعب و لی باشکوه در پیش داریم. در این راه کلام حضرت ختمی مرتبت (ص) که فرمودند:" افضل الاعمال احمزها" از سه سال قبل از انقلاب اسلامی تا کنون آویزه گوش این نویسنده بوده است.    

خداوند تمام قواعد و اصول هستی ونیز برای دنیا و برای آخرت را در 114 سوره قرآن بیان کرده است و چون مربوط به زندگانی این دو دنیا است و طبیعتا عملیاتی هست  بدیهی است که او توانائی درک رمز و راز ها را همانطور که فرموده است:"...علمه البیان..." نیز به انسان تعلیم داده است.  این رمز و رازها جز با تعقل و تفکر که بارها در قرآن تاکید شده است رمز گشائی نمیشوند.  اگر انسان توانست با ابزار عقل که اولین خلقت او هست این رموز را درک کند و بکار گیرد به فلاح و رستگاری رسیده است و الا در ظلمت جهل باقی میماند.

  گروهی که خود را با این رموز همنوا میکند به آرامش روحی-روانی دست می یابد و هر زمان که انسان از این قواعد زاویه پیدا کرد معضلات گوناگون را تجربه خواهد کرد.  اثبات این مدعا کار پیچیده ای نیست فقط کافی است که به عاقبت کشورهائی که دست خدا را دردنیای خود قطع کرده اند با بصیرت نگاه کنیم.  آنها دنیای خود را حقیقتا آباد کرده اند ولی نور الهی در این کشورها مشاهده نمیشود.  الگوی پیشنهادی ما که همراه با شروط لازمه به اختصار بیان شد بدون استثناء همنوابا قواعد و اصول هستی است. ما سعی کرده ایم که پیشنهادات خود را در زیرالگوهای مختلف برای ساختن دنیای مادی و رفتار انسانها با قواعد هستی که از طرف خداوند وضع شده است همنوا کنیم. 

چنین الگوهائی "انسان محور" هستند زیرا هدف خداوند از خلقت هستی انسان است و برای حفظ و صیانت از کرامت و فلاح و رستگاری راهی را باید طی کرد که او گفته است. ما بسیاری از قواعد و قوانینی را که بر خلاف سنت الهی است با صلابت تمام کنار گذاشته و راه خودمان را بر پایه های استوار منطق پی میگیریم "و لو کره المشرکین". کلام خدا حق است وسرنوشت سایر الگوها همانطور که در قرآن آمده محتوم است. اختلاف روش ما با دیگران این است که ما بین المللی فکر می کنیم و اسلامی عمل می کنیم و لی پولطلا محلی فکر کرده و از اسلام محلی از اعراب ندارد. پولطلا حد اکثر کاربردی که دارد یک قصبه یا دهستان است همانگونه که مردم در یکی از مناطق کوچک اندونزی که مبادلات و انتقالات بسیار محدودی دارند از سکه طلا استفاده میکنند.  ضمنا ما در تحقیقات و بیانات خود کاملا جدی بوده- هستیم و خواهیم بود ولی پولطلا مطلبی در حد یک شوخی هست که طبیعتاعمر کوتاهی دارد.

در بحث اندیشمندان لیبرال قواعد بازی را "انسان" تعریف نموده و به دیگران تحمیل می کند.  سوال منطقی در اینجا این است که این قواعد به دلیل تغییرزمان و مکان و مهمتر از آن خود انسان که در سیر زمان از نظر علمی- رفتار- خلقیات- و انگیزه ها تغییر پذیر است چگونه برای مجموعه انسانی که خود جزو آن است میتواند نافذ باشد؟ زمانی این قواعد منطقی و نافذ هستند که فرد تعریف و تعیین کننده خارج (یعنی مستقل) از همان مجموعه باشد: "هر کسی از ظن خود شد یار من". اگر امروز طلا به دلیل گرمی بازار سفته بازی آن انتخاب میشود فردا پولطلا جایگزین دیگری پیدا خواهد کرد.  این کار نتیجه مستقیم بریدن دست خداوند از زندگی دنیوی بشر است که از برخی افراد تحت شعار فریبنده سر زده است.

قواعد بازی ما از دستورات وراهنمائی های قرآن و برای نسل انسان گرفته شده است زیرا که خداوند در هیچ آیه ای قول تغییر در خلقت انسان را نداده بنا بر این خصوصیات و تمنیات انسان در طول خلقت تفاوت نکرده و نخواهد کرد مگردر ظواهر و آن هم از طرق تبلیغات مخرب و خیانت برخی از فلاسفه و اقتصاددانان غربی.

 تاکید ما بر چیست؟ برتفکر و تعقل- بردین مبین اسلام-برعدالت – بر تعاون- بر رفاه اجتماعی -برحفظ و صیانت از کرامت انسانی- بر کوشش و سعی خالصانه- برحذف ربا(بهره) وسفته بازی که معلول ربا خواری است- برقطع کردن دست اقتصاددانان کوته فکر که مقلد آنها امثال هایک و گرینسپن هستند- بردنیائی که مزرعه آخرت است- برسعی و کوشش سپس توکل به خدا- وبه خذ الحق من اهل الباطل و لا تاخذ الباطل من اهل الحق (از حضرت مسیح (ع)- براطلبوا العلم ولو بالصین وهکذا.  از دل این عبارات و با تعقل است که پولی که شایسته جمهوری اسلامی ایران هست بوجود می آید.  این عبارات شرط و شروط پولی خواهد بود که به دست توانا و جسور گوهر هائی که در مکتب اسلام صیقل داده شده اند حاصل می شود. آین گوهرها پدیده های آسمانی هستند که به باطن قرآن پی برده وعمل کرده اند و هر گز اهل شعار نبودند.  تمام این نکات برای نسل حاضر و آیندگان آموزنده هستند. 

آیا انتظار آنها از ما این بوده که طلا را جایگزین "آدم" کنیم؟  مملکت برای حل  این همه مشکلاتی که لیبرالیست ها طی سال های گذشته بوجود آورده اند نیاز به برنامه بر اساس قرآن و سنت پیامبر اسلام (ص) دارد که با سهل انگاری و ساده اندیشی این جامعه روی خوش نخواهد دید. اگر برای لیبرالیست ها اقتصاد اصل هست برای جامعه مسلمان ایرانی اعتقاد اصل است.  منشا اعتقاد قرآن و احادیث هستند و در همین کتاب آسمانی راه حل های نهائی وجود دارد.  خداوند درک جزئیات و نقشه راه فلاح و رستگاری در دنیا و آخرت را توامان به بشر واگذار کرده و علم آنرا نیز به او داده است.   تنها راه رهائی از معضلات موجود اقتصادی پیاده کردن احکام اسلامی و در چارچوب قانون اساسی است که چهل سال حتی برای تشکیل جلسات و سمینار ها در خصوص اقتصاد اسلامی و بانکداری (موسسه تامین مالی) اسلامی واقعی تا کنون حمایت واقعی نشده مگر با محتوای سرمایه داری وبا نیت اغفال عامه.